برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

خواب دیدن در شاهنامه ( ۸ ) - خواب دیدن گودرز کشوادگان در آوردن کیخسرو

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی 

***

خواب دیدن در شاهنامه ( ۸ ) - خواب دیدن گودرز کشوادگان در آوردن کیخسرو

***

نقش توجیه گر و راهگشای خواب دیدن در روند رخدادها در شاهنامه 

نگر خواب را بیهده نشمری / یکی بهره دانی ز پیغمبری -

***

حکیم بزرگوار طوس، برای مقدمه چینی و بستر سازی برای روند پدیده ها و رخداد های آتی داستان ها و (سوژه هایش)، از خواب و الهام گرفتن از نهاد ِ نهان یا (رویای صادق) شخصیت یا (پرسوناژ) هایش با نبوغی سرشار وام می ستاند. 

***

خواب دیدن گودرز کشوادگان:

 چنان دید گودرز یک شب به خواب / که ابری برآمد ز ایران پرآب -

بران ابر باران خجسته سروش / به گودرز گفتی که بگشای گوش -

چو خواهی که یابی ز تنگی رها / وزین نامور ترک نر اژدها -

به توران یکی نامداری نوست / کجا نام آن شاه کیخسروست -

ز پشت سیاوش یکی شهریار / هنرمند و از گوهر نامدار -

ازین تخمه از گوهر کیقباد / ز مادر سوی تور دارد نژاد -

چو آید به ایران پی فرخش / ز چرخ آنچ پرسد دهد پاسخش -

میان را ببندد به کین پدر / کند کشور تور زیر و زبر -

به دریای قلزم به جوش آرد آب / نخارد سر از کین افراسیاب

ز گردان ایران و گردنکشان / نیابد جز از گیو ازو کس نشان -

چنین است فرمان گردان سپهر / بدو دارد از داد گسترده مهر -

چو از خواب گودرز بیدار شد / نیایش کنان پیش دادار شد -


و بدین سان فردوسی خواب گودرز را بستری میسازد برای رونمایی از تلاش هفت ساله ی گیو در آوردن کیخسرو به ایران: 

سپهبد نشست از بر تخت عاج / بیاراست ایوان به کرسی ساج -

پر اندیشه مر گیو را پیش خواند / وزان خواب چندی سخنها براند -

بدو گفت فرخ پی و روز تو / همان اختر گیتی افروز تو -

تو تا زادی از مادر به آفرین / پر از آفرین شد سراسر زمین -

به فرمان یزدان خجسته سروش / مرا روی بنمود در خواب دوش -

نشسته بر ابری پر از باد و نم / بشستی جهان را سراسر ز غم -

مرا دید و گفت این همه غم چراست / جهانی پر از کین و بینم چراست -

ازیرا که بیفر و برزست شاه / ندارد همی راه شاهان نگاه -

چو کیخسرو آید ز توران زمین / سوی دشمنان افگند رنج و کین -

نبیند کس او را ز گردان نیو / مگر نامور پور گودرز گیو -

چنین کرد بخشش سپهر بلند / که از تو گشاید غم و رنج بند -

همی نام جستی میان دو صف / کنون نام جاویدت آمد به کف -

که تا در جهان مردمست و سخن / چنین نام هرگز نگردد کهن -

زمین را همان با سپهر بلند / به دست تو خواهد گشادن ز بند -

به رنجست گنج و به نامست رنج / همانا که نامت به آید ز گنج -

اگر جاودانه نمانی بجای / همی نام به زین سپنجی سرای


 گیو گودرز، کمر همت به یافتن و آوردن کیخسرو بر می بند:

بدو گفت گیو ای پدر بنده ام / بکوشم به رای تو تا زنده ام -

به ایوان شد و ساز رفتن گرفت / ز خواب پدر مانده اندر شگفت -


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد