برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
جاهایی که اسکندر پی شگفتی ها گشت - بخش ۳ - دیار نرم پایان
***
چو نزدیکی نرم پایان رسید/نگه کرد و مردم بی اندازه دید-
نه اسپ و نه جوشن نه تیغ و نه گرز/ازان هر یکی چون یکی سرو برز-
چو رعد خروشان بر آمد غریو/برهنه سپاهی به کردار دیو-
یکی سنگباران بکردند سخت/چو باد خزان بر زند بر درخت-
به تیر و به تیغ اندر آمد سپاه/تو گفتی که شد روز روشن سیاه-
چو از نرم پایان فراوان بماند/سکندر برآسود و لشکر براند-
بشد تازیان تا به شهری رسید/که آن را کران و میانه ندید-