برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
فرانک، به پاس "تهی شدن تخت از بیداد ضحاک" و بر تخت نشستن "فریدون تاجور"، بر دادار دادگر درود می فرستد:
فرانک نه آگاه بد زین نهان/که فرزند او شاه شد بر جهان-
ز ضحاک شد تخت شاهی تهی/سر آمد برو روزگار مهی-
پس آگاهی آمد ز فرخ پسر/به مادر که فرزند شد تاجور-
نیایش کنان شد سر و تن بشست/به پیش جهانداور آمد نخست-
نهاد آن سرش پست بر خاک بر/همی خواند نفرین به ضحاک بر-
همی آفرین خواند بر کردگار/برآن شادمان گردش روزگار-