برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
ردِّ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه، در شاهنامه
***
(70) - مترادف ِ اصطلاح ِ "شکم گرسنه، دین و ایمون نداره"، در شاهنامه ی فردوسی:
چو بدخو شود مرد درویش خوار/همی بیند آن از بد روزگار-
همه ساله بیکار و نالان ز بخت/نه رای و نه دانش نه زیبای تخت-
وگر بازگیرند ازو خواسته/شود جان و مغز و دلش کاسته-
به بی چیزی و بدخویی یازد اوی/ندارد خرد گردن افرازد اوی-
نه چیز و نه دانش نه رای و هنر/نه دین و نه خشنودی دادگر-
بهادر امیرعضدی