و.ک(146)
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***کیخسرو، چهل روز در سوگ کیکاووس می نشیند:
جهاندار کیخسرو آمد بگاه/نشست از بر زیرگه با سپاه-
از ایرانیان هرک بد نامجوی/پیاده برفتند بیرنگ و بوی-
همه جامههاشان کبود و سیاه/دو هفته ببودند با سوگ شاه-
چهل روز سوگ نیا داشت شاه/ز شادی شده دور وز تاج و گاه-
پس آنگه نشست از بر تخت عاج/بسر برنهاد آن دلافروز تاج-
به چندین زمان تخت بیکار بود / سر مهتران پر ز تیمار بود -
بهرام ِ بهرام نیز چهل روز در سوگ پدرش، بهرام می نشیند:
چو بهرام در سوک بهرامشاه/چهل روز ننهاد بر سر کلاه-
برفتند گردان بسیار هوش/پر از درد با ناله و با خروش-
نشستند با او به سوک و به درد/دو رخ زرد و لبها شده لاژورد-
بهرام اورمزد شاپور در سوگ پدرش:
جهاندار برزد یکی باد سرد/پس آن لعل رخسارگان کرد زرد-
چو رنگین رخ تاجور تیره شد/ازان درد بهرام دل خیره شد-
چهل روز بد سوکوار و نژند/پر از گرد و بیکار تخت بلند-
بهادر امیرعضدی