برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (۱)
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش لب به سخن می گشاید.
***
شادمانی، "راز ِ ماندگاری" بهروزی ست:
بدانید کز کردگار جهان/چنین رفت کار آشکار و نهان-
که ما را فزونی خرد داد و شرم/جوانمردی و داد و آواز نرم-
همان ایمنی شادمانی بود/کرا ز اخترش مهربانی بود-
جهان را چنین است ساز و نهاد/ز یک دست بستد به دیگر بداد-
بدردیم ازین رفتن اندر فریب/زمانی فراز و زمانی نشیب-
اگر دل توان داشتن شادمان/به شادی چرا نگذرانی زمان-
به خوشی بناز و به خوبی ببخش/مکن روز را بر دل خویش دخش-
کمی نیست در بخشش دادگر/فزونی بخوردست انده مخور-
ببیشی نهادست مردم دو چشم/ز کمی بود دل پر از درد وخشم-
نه آن ماند ای مرد دانا نه این/ز گیتی همه شادمانی گزین-
اگر چند بفزاید از رنج گنج/همان گنج گیتی نیرزد به رنج-
"شاد باش و دیر زی":
چو دانی که ایدر نمانی دراز/به تارک چرا بر نهی تاج آز-
ترا زین جهان شادمانی بس است/کجا رنج تو بهر دیگر کس است-
نیک نامی، بنیاد ِ شادکامی ست:
اگر نیک باشی بماندت نام/به تخت کییبر بوی شادکام-
وگر بد کنی جز بدی ندروی/شبی در جهان شادمان نغنوی-
بی آزاری گزین چه غم و شادی، ملات دَهر ند:
گهی زو فراز آید و گه نشیب/گهی شادمانی و گاهی نهیب-
بیآزاری و مردمی بهترست/کرا کردگار جهان یاورست-
نماند به کس روز سختی نه رنج/نه آسانی و شادمانی نه گنج-
بد و نیک بر ما همی بگذرد/نباشد دژم هرکه دارد خرد-
بهادر امیرعضدی