برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (۳)
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش لب به سخن می گشاید.
***
حکیم از بیداد پیری می گوید:
چنین است کردار این گنده پیر/ستاند ز فرزند پستان شیر-
چو پیوسته شد مهر دل بر جهان/به خاک اندر آرد سرش ناگهان-
تو از وی بجز شادمانی مجوی/به باغ جهان برگ انده مبوی-
اگر تاج داری و گر دست تنگ/نبینی همی روزگار درنگ-
مرنجان روان کاین سرای تو نیست/بجز تنگ تابوت جای تو نیست-
نهادن چه باید بخوردن نشین/بر امید گنج جهانآفرین-
چو آمد به نزدیک سر تیغ شست/مده می که از سال شد مرد مست-
بجای عنانم عصا داد سال/پراگنده شد مال و برگشت حال-
همان دیدهبان بر سر کوهسار/نبیند همی لشکر شهریار-
کشیدن ز دشمن نداند عنان/مگر پیش مژگانش آید سنان-
گرایندهٔ تیزپای نوند/همان شست بدخواه کردش به بند-
همان گوش از آوای او گشت سیر/همش لحن بلبل هم آوای شیر-
چو برداشتم جام پنجاه و هشت/نگیرم بجز یاد تابوت و تشت-
دریغ آن گل و مشک و خوشاب سی/همان تیغ برندهٔ پارسی-
نگردد همی گرد نسرین تذرو/گل نارون خواهد و شاخ سرو-
بهادر امیرعضدی