برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
نخواستن پیروزی جز به داد، درقاموس و باورِ پهلوانی یلانِ شاهنامه - بخش 10 - کیخسرو
***
رستم در نبرد با اسفندیار، پیروزی را جز به داد نمی خواهد:
تهمتن همی رفت نیزه به دست/چو بیرون شد از جایگاه نشست-
سپاهش برو خواندند آفرین/که بیتو مباد اسپ و گوپال و زین-
همی رفت رستم زواره پسش/کجا بود در پادشاهی کسش-
بیامد چنان تا لب هیرمند/همه دل پر از باد و لب پر ز پند-
سپه با برادر هم آنجا بماند/سوی لشکر شاه ایران براند-
چنین گفت پس با زواره به راز/که مردیست این بدرگ دیوساز-
بترسم که بااو نیارم زدن/ندانم کزین پس چه شاید بدن-
تو اکنون سپه را هم ایدر بدار/شوم تا چه پیش آورد روزگار-
اگر تند یابمش هم زان نشان/نخواهم ز زابلستان سرکشان-
به تنها تن خویش جویم نبرد/ز لشکر نخواهم کسی رنجه کرد-
"کسی باشد از بخت پیروز و شاد/که باشد همیشه دلش پر ز داد"-
و.ک(331,2)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
(117) - اصطلاح ِ "به آب و آتش زدن"، یا دل به دریا زدن در شاهنامه ی فردوسی.
***
ردِّ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه، در شاهنامه
***
به آب و آتش زدن:
یکی شهریارست افراسیاب/که آتش همی بد شناسد ز آب-
جهانی بدین گونه کرد انجمن/بد آورد ازین رزم بر خویشتن-
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
رستم در پاسخ اسفندیار و خوار شمردن زال و سام، از تبار و نژاد سام نریمان میگوید.
***
روایت رستم از سام نریمان و گرته برداری از داستان "عوج بن عُنُق" پسر حضرت آدم:
به دریا سر ماهیان برفروخت/هماندر هوا پر کرگس بسوخت-
همی پیل را درکشیدی به دم/دل خرم از یاد او شدم دژم-
و دیگر یکی دیو بد بدگمان/تنش بر زمین و سرش به آسمان-
که دریای چین تا میانش بدی/ز تابیدن خور زیانش بدی-
همی ماهی از آب برداشتی/سر از گنبد ماه بگذاشتی-
به خورشید ماهیش بریان شدی/ازو چرخ گردنده گریان نشدی-
دو پتیاره زین گونه پیچان شدند/ز تیغ یلی هر دو بیجان شدند-
........................................
پ ن:
* عوج بن عنق، به روایت داستانی ساختگی با تاریخی جعلی و مجهول، یکی از فرزندان حضرت آدم بوده ست که هر وقت گرسنه مى شده دست به "دریا" فرو مى برده و از ته دریا ماهى بزرگى را مى گرفته و با دستان کشیده اش ماهی را، جلوى خورشید نگاه مى داشته تا به حرارت آتشین ِ آفتاب بریان شده آن گاه ماهى را مى خورده ست.
عوج بنا به همان روایت سه هزار سال زندگی کرده و تا زمان حضرت موسی زنده بوده. او در نبرد با لشکر حضرت موسی شرکت داشته. عوج بن عنق سنگى به پهناوری لشکر موسی از کوه جدا کرده تا آن را بر سر لشکریان حضرت موسى بیاندازد.
بنا به روایت "نوف": چون حضرت موسى (علیه السلام) عوج را کشت. جسدش در "نیل" افتاد و مدت یک سال لاشه اش پلى بود که از آن عبور مى کردند.
بنا به روایت "سامنامه"ی منتسب به "خواجوی کرمانی": سام نریمان ظاهرا فرزند نوح یا از نسل او بوده که برای یافتن "پریدخت" دختر "خاقان، به چین" سفر میکند و در مسیر چین، با "شداد" رو در رو می شود و با "شداد" میجنگد.
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (89) - پند رستم به اسفندیار
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش و گاه از زبان ِ دل ِ شخصیت های شاهنامه اش، لب به سخن می گشاید.
***
پند رستم به اسفندیار:
هرانکس که دارد روانش خرد/سر مایهٔ کارها بنگرد-
چو مردی و پیروزی و خواسته/ورا باشد و گنج آراسته-
بزرگی و گردی و نام بلند/به نزد گرانمایگان ارجمند-
به گیتی بران سان که اکنون تویی/نباید که داری سر بدخویی-
بباشیم بر داد و یزدانپرست/نگیریم دست بدی را به دست-
سخن هرچ بر گفتنش روی نیست/درختی بود کش بر و بوی نیست-
وگر جان تو بسپرد راه آز/شود کار بیسود بر تو دراز-
چو مهتر سراید سخن سخته به/ز گفتار بد کام پردخته به-
ز گفتارت آنگه بدی بنده شاد/که گفتی که چون تو ز مادر نزاد-
به مردی و گردی و رای و خرد/همی بر نیاکان خود بگذرد-
و
مگوی آنچ هرگز نگفتست کس/به مردی مکن باد را در قفس-
به مردی ز دل دور کن خشم و کین/جهان را به چشم جوانی مبین-
بزرگان به آتش نیابند راه/ز دریا گذر نیست بیآشناه-بهادر امیرعضدی