و.ک(073)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
آیین نگارش، تکنیک و فنّ نامه نگاری در شاهنامه فردوسی - 18 سرآغاز نامه ی اسکندر به فور هندی:
سر نامه کرد آفرین خدای/کجا بود و باشد همیشه به جای-
کسی را که او کرد پیروزبخت/بماند بدو کشور و تاج و تخت-
گرش خوار گیرد بماند نژد/نتابد برو آفتاب بلند-
شنیدی همانا که یزدان پاک/چه دادست ما را بدین تیره خاک-
ز پیروزی و بخت وز فرهی/ز دیهیم وز تخت شاهنشهی-
نماند همی روز ما بگذرد/کسی دیگر آید کزو بر خورد-
همی نام کوشم که ماند نه ننگ/بدین مرکز ماه و پرگار تنگ-
نهادند مهر سکندر به روی/بجستند پیدا یکی نامجوی-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
آیین نگارش، تکنیک و فنّ نامه نگاری در شاهنامه فردوسی - بخش 17 - سرآغاز نامه شاپور ذوالاکتاف به برادرش اردشیر اورمزد نرسی:
بفرمود تا پیش او شد دبیر/قلم خواست با مشک و چینی حریر-
به نرسی یکی نامه فرمود شاه/ز پیکار ترکان و کار سپاه-
سر نامه کرد آفرین نهان/ازین بنده بر کردگار جهان-
خداوند پیروزی و دستگاه/خداوند بهرام و کیوان و ماه-
خداوند گردنده چرخ بلند/خداوند ارمنده خاک نژند-
بزرگی و خردی به پیمان اوست/همه بودنی زیر فرمان اوست-
نوشتم یکی نامه از مرز چین/به نزد برادر به ایران زمین-
به نزد بزرگان ایرانیان/نوشتن همین نامه بر پرنیان-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
آیین نگارش، تکنیک و فنّ نامه نگاری در شاهنامه فردوسی - بخش 16 - سرآغاز نامه ی بهرام گور(بهرام یزدگرد) به نرسی:
به نرسی یکی نامه فرمود شاه/ز پیکار ترکان و کار سپاه-
سر نامه کرد آفرین نهان/ازین بنده بر کردگار جهان-
خداوند پیروزی و دستگاه/خداوند بهرام و کیوان و ماه-
خداوند گردنده چرخ بلند/خداوند ارمنده خاک نژند-
بزرگی و خردی به پیمان اوست/همه بودنی زیر فرمان اوست-
نوشتم یکی نامه از مرز چین/به نزد برادر به ایران زمین-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
آیین نگارش، تکنیک و فنّ نامه نگاری در شاهنامه فردوسی - بخش 15 - سرآغاز نامه ی خسرو پرویز به خاقان چین:
به خاقان چینی یکی نامه کرد/تو گفتی که از خنجرش خامه کرد-
نخست آفرین کرد بر کردگار/توانا و دانا و به روزگار-
برازندهٔ هور و کیوان و ماه/نشاننده شاه بر پیش گاه-
گزایندهٔ هرکه جوید بدی/فزایندهٔ دانش ایزدی-
ز نادانی و دانش وراستی/ز کمی و کژی و از کاستی-
بیابی چو گویی که یزدان یکیست/ورا یار وهمتا و انباز نیست-
بیابد هر آنکس که نیکی بجست/مباد آنک او دست بد را بشست-
بهادر امیرعضدی