برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
رجز خوانی در شاهنامه - 30 - رجزخوانی هومان و طوس.
***
رجز خوانی، از فراز های شور انگیز و گرمی بخش آوردگاه نبرد های تن به تن یلان در شاهنامه
***
رجزخوانی هومان برای طوس:
چنین پاسخ آورد هومان بدوی/که بیشی نه خوبست بیشی مجوی-
گر ایدونک بیچاره ای را زمان/بدست تو آمد مشو در گمان-
بجنگ من ارژنگ روز نبرد/کجا داشتی خویشتن را بمرد-
دلیران لشکر ندارند شرم/نجوشد یکی را برگ خون گرم-
که پیکار ایشان سپهبد کند/برزم اندرون دستشان بد کند-
کجا بیژن و گیو آزادگان/جهانگیر گودرز کشوادگان-
تو گر پهلوانی ز قلب سپاه/چرا آمدستی بدین رزمگاه-
رجزخوانی طوس برای هومان:
بجنبید طوس سپهبد ز جای/جهان پر شد از نالهٔ کر نای-
بهومان چنین گفت کای شوربخت/ز پالیز کین برنیامد درخت-
نمودم بارژنگ یک دست برد/که بود از شما نامبردار و گرد-
تو اکنون همانا بکین آمدی/که با خشت بر پشت زین آمدی-
بجان و سر شاه ایران سپاه/که بی جوشن و گرز و رومی کلاه-
بجنگ تو آیم بسان پلنگ/که از کوه یازد بنخچیر چنگ-
ببینی تو پیکار مردان مرد/چو آورد گیرم بدشت نبرد-
بهادر امیرعضدی