برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
جبر در شاهنامه - فردوسی، جبراندیش ِ اختیار گزین - (5) - نماد ِ جبر، در قامت ِ قضا.
***
جبر و جبر اندیشی، در قامت ِ چرخ، سرنوشت، دهر، قضا، قَدَر، آفرینش، اختر، آسمان، روزگار، سپهر، جهان، سرای سپنج، گیتی و گنبد تیزگرد، جا به جا در شاهنامه، خود می نمایانند. و در برابر، این جبر ِ ناشی از باور ِ حکیم طوس، اختیار گزینی حکیم نیز در هیئت و هیبت سلحشورانه ی پهلوانان شاهنامه اش به رخ کشیده می شود. آنگاه این مرگ(شکارگر انسان)، فراز و قله ی چیرگی جبر ست که مقهور و شکار ِ اختیار گزینی ِ ناشی از روحیه و باور ِ پهلوانان و یلان شاهنامه می شود.
***
جبر در قامت ِ قضا:
تو خرسند گردان دل مادرم/چنین کرد یزدان قضا بر سرم-
و
قضا گفت گیر و قدر گفت ده/فلک گفت احسنت و مه گفت زه-
و
همی نان کشکین فراز آورم/چنین راند یزدان قضا بر سرم-
و
ازیشان یکی بود فرزانه تر/بپرسید ازو از قضا و قدر-
که انجام و فرجام چونین سخن/چه گونه است و این برچه آید ببن-
و
چنینست رسم قضا و قدر/ز بخشش نیابی به کوشش گذر-
جهاندار دانا و پروردگار/چنین آفرید اختر روزگار-
و
هژبر جهانسوز و نر اژدها/ز دام قضا هم نیابد رها-
بهادر امیرعضدی