برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

(183) - مترادفِ اصطلاح ِ "بدبیاری"، در شاهنامه فردوسی

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
(183) - مترادفِ اصطلاح ِ "بدبیاری"، در شاهنامه فردوسی.
***
ردّ ِ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه در شاهنامه.
***
مترادف ِ اصطلاح "بدبیاری"، به مفهوم ِ به بد گرفتار شدن. بد آوردن، در شاهنامه فردوسی
***
بدبیاری هومان از آمدن رستم به آوردگاه.
هومان به پیران:
بپیران چنین گفت کای نیک بخت/بد افتاد ما را ازین کار، سخت-
که این شیردل رستم زابلیست/برین لشکر اکنون بباید گریست-
که هرگز نتابند با او بجنگ/بخشکی پلنگ و بدریا نهنگ-


بدبیاری دوسویه از نگاه سرو شاه یمن.
دختر داشتن و زیر بار پسران فریدون رفتن.
بیاورد هر سه بدیشان سپرد/که سه ماه نو بود و سه شاه گرد-
ز کینه به دل گفت شاه یمن/که از آفریدون بد آمد به من-
بد از من که هرگز مبادم میان/که ماده شد از تخم نره کیان-
به اختر کس آن دان که دخترش نیست/چو دختر بود روشن اخترش نیست-


بدبیاری جریره از آمدن سپاه طوس به دامنه ی سپد کوه:
جریره بتخت گرامی بخفت/شب تیره با درد و غم بود جفت-
بخواب آتشی دید کز دژ بلند/برافروختی پیش آن ارجمند-
سراسر سپد کوه بفروختی/پرستنده و دژ همی سوختی-
دلش گشت پر درد و بیدار گشت/روانش پر از درد و تیمار گشت-
بباره برآمد جهان بنگرید/همه کوه پرجوشن و نیزه دید-
رخش گشت پرخون و دل پر ز دود/بیامد به بالین فرخ فرود-
بدو گفت بیدار گرد ای پسر/که ما را بد آمد ز اختر بسر-
سراسر همه کوه پر دشمنست/در دژ پر از نیزه و جوشنست-


بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد