بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
جایگاه واژه ی آفرینش در شاهنامه - (1) - آفرینش جهان
***
فردوسی، بر هفت واژه ی خرد، راستی، آشتی، داد، زندگی، آفرینش، و بنام زیستن، متمرکز ست و سرتاسر شاهنامه سرشار از به رخ کشیدن این مفاهیم ست. حکیم فردوسی، با جلا بخشیدن به همین مفاهیم، سلاحی بر ضد نقطه ی مقابل همین واژه ها، (جهل، دروغ، جنگ، بیداد، مرگ، تباهی و بدنامی) می سازد. حکیم طوس برای به کرسی نشاندن این هفت واژه، از سیاهی لشکر ِ سپاه ِ شراب، جام، پهلوانی، گردی، سالاری، درفش، شاهی، نیرومندی و میهن دوستی، بهره می برد.
***
جایگاه آفرینش در شاهنامه
***
آفرینش جهان:
از آغاز باید که دانی درست/سر مایهٔ گوهران از نخست-
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید/بدان تا توانایی آرد پدید-
سرمایهٔ گوهران این چهار/برآورده بی رنج و بی روزگار-
یکی آتشی برشده تابناک/میان آب و باد از بر تیره خاک-
نخستین که آتش به جنبش دمید/ز گرمیش پس خشکی آمد پدید-
وزان پس ز آرام سردی نمود/ز سردی همان باز تری فزود-
چو این چار گوهر به جای آمدند/ز بهر سپنجی سرای آمدند-
گهرها یک اندر دگر ساخته/ز هرگونه گردن برافراخته-
پدید آمد این گنبد تیزرو/شگفتی نمایندهٔ نوبه نو-
ابر ده و دو هفت شد کدخدای/گرفتند هر یک سزاوار جای-
در بخشش و دادن آمد پدید/ببخشید دانا چنان چون سزید-
فلکها یک اندر دگر بسته شد/بجنبید چون کار پیوسته شد-
چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ/زمین شد به کردار روشن چراغ-
ببالید کوه آبها بر دمید/سر رستنی سوی بالا کشید-
زمین را بلندی نبد جایگاه/یکی مرکزی تیره بود و سیاه-
ستاره برو بر شگفتی نمود/به خاک اندرون روشنائی فزود-
همی بر شد آتش فرود آمد آب/همی گشت گرد زمین آفتاب*-
گیا رست با چند گونه درخت/به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت-
ببالد ندارد جز این نیرویی/نپوید چو پیوندگان هر سویی-
وزان پس چو جنبنده آمد پدید/همه رستنی زیر خویش آورید-
................................................................................
پ ن:
این "باور ِ کش دار ِ پیشین"(همی گشت گِرد ِ زمین آفتاب)*، در "باور هایِ امروزین ِ ما" در قامت و قواره یی نوین(خورشید برآمد، خورشید برفت، خورشید نمایان شد ... ) بازسازی شده و هنوز و همچنان دارد جانسختی میکند.
بهادر امیرعضدی