و.ک(376)
97.11.11
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
گلایه فردوسی از پیری
***
الا ای برآورده چرخ بلند/چه داری به پیری مرا مستمند -
چو بودم جوان در برم داشتی/به پیری چرایم چنین خوار بگذاشتی -
همی زرد گردد، گل کامکار/همی پرنیان گردد از رنج، خار -
دو تا گشت آن سرو نازان به باغ/همان تیره گشت آن گرامی چراغ -
پر از برف شد کوهسار سیاه/همی لشکر از شاه بیند گناه -
به کردار مادر بدی تا کنون/ همی ریخت باید ز رنج تو خون -
وفا و خرد نیست نزدیک تو پر از رنجم از رای تاریک تو -
مرا کاش هرگز نپروردی یی/چو پرورده بودی نیازردی یی -
هرانگه که زین تیرگی بگذرم/بگویم جفای تو با داورم -
بنالم ز تو پیش یزدان پاک/خروشان به سر بر پراکنده خاک -
چو شست و سه شد سال شد گوش کر/ز بیشی چرا جویم ایین و فر -
ایا شست و سه ساله مرد کهن/تو از باد تا چند رانی سخن -
همان روز تو ناگهان بگذرد/در توبه بگزین و راه خرد -
جهاندار زین پیر خوشنود باد/خرد مایه باد و سخن سود باد -
اگر در سخن موی کافد همی/به تاریکی اندر ببافد همی -
گر او این سخن ها که اندر گرفت/به پیری سر آرد نباشد شگفت -
و.ک(377)
97.11.15
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
« آداب میگساری »، در شاهنامه فردوسی - بنام نوشیدن می - 18 - باده گساری رستم و هفت گرد ایرانی در شکار گاه اختصاصی افراسیاب.
***
افراسیاب با سپاهی گران برای گوشمالی رستم ، شتابان و رسیده به نزدیکی شکارگاه، و رستم، بی باک و بی دغدغه -بپیمود می ساقی و داد زود/تهمتن شد از دادنش شاد زود-
به کف بر نهاد آن درخشنده جام / نخستین ز کاووس کی برد نام –شوم ره بگیرم به افراسیاب / نمانم که آید بدین روی آب -
............................................................................
پ ن:
بلبل*: کوزه، سبو:
زواره چو بلبل به کف برنهاد/هم از شاه کاووس کی کرد یاد-
بلبلی، لبالب، لبریز، آکنده:
تو ای میگسار از می بابلی / بپیمای تا سر یکی « بلبلی » -
بهادر امیرعضدی