برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

دلخوری فردوسی نسبت به گشتاسب

و.ک(351) 

970805

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی  

*** 

 دلخوری فردوسی نسبت به گشتاسب :

 کسی مرد ازین سان به گیتی ندید/نه ازنامداران پیشین شنید - 

خرد نیست اندر سرشهریار/که جوید ازین نامور کارزار -

 برین سان همی از پی تاج و گاه/به کشتن دهد نامداری چو ماه -

 به پیری سوی گنج یازان ترست/به مهر و به دیهیم نازان ترست -  


بهادر امیرعضدی


سی و هشت پسر گشتاسب، در جنگهای آئینی، کشته می شوند:

و.ک(359) 

970809 

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی  

*** 

سی و هشت پسر گشتاسب، در جنگهای آئینی، کشته می شوند:

***

 کشته شدن سی و هشت پسر گشتاسب، برادران اسفندیار، در جنگهای آئینی گشتاسب: 

 پسر بود گشتاسپ را سی و هشت / دلیران کوه و سواران دشت - 

بکشتند یکسر بران رزمگاه/ به یکبارگی تیره شد بخت شاه - 

بدانگه که شد روزگارش درشت/سرانجام گشتاسپ بنمود پشت -

 ///

  برادر که بد مر ترا سی و هشت / ازان پنج ماند و دگر درگذشت -

 

اسفندیار:

 برادر جهان بین من سی و هشت /که از خونشان لعل شد خاک دشت -

پذیرفتم از داور دادگر/ که کینه نگیرم ز بند پدر-


  اسفندیار:

 چنین گفت کاین کین آن سی و هشت/گرامی برادر که اندر گذشت - 

درفش در شاهنامه - 6 - درفش کاویانی

970808

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی  

***

درفش در شاهنامه - 6 - درفش کاویانی

***

 آنگاه که مردمانی دارای بیرق، ارتش و پادشاه و نماینده می شوند، می توان گفت که آن زمان نقطه آغاز تمدن آن کشور است . پرفسور آرتور کریستن سن 

***

درفش کاویانی

***

 ازان چرم کاهنگران پشت پای / بپوشند هنگام زخم درای - 

همان کاوه آن بر سر نیزه کرد / همانگه ز بازار برخاست گرد -

 چو آن پوست بر نیزه بر دید کی / به نیکی یکی اختر افگند پی - 

بیاراست آن را به دیبای روم / ز گوهر بر و پیکر از زر بوم -

 فرو هشت ازو سرخ و زرد و بنفش / همی خواندش کاویانی درفش -

 از آن پس هر آنکس که بگرفت گاه / به شاهی بسر برنهادی کلاه -

 بران بی بها چرم آهنگران / برآویختی نو به نو گوهران - 

ز دیبای پرمایه و پرنیان / برآن گونه شد اختر کاویان -

  که اندر شب تیره خورشید بود / جهان را ازو دل پرامید بود -

بهادر امیرعضدی

گشتاسب و تلاشی بی حاصل در تحمیل دین بهی به زابلی ها

و.ک(360) 

970811

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی  

***

گشتاسب و تلاش در تحمیل دین بهی به زابلی ها 

***

 گشتاسب، پس از زندانی کردن اسفندیار در گنبدان دژ، برای گسترش دین بهی، و به نیت برانداختن باور آیینی زابلی ها رو سوی زابلستان می نهد:

 به زاولستان شد به پیغمبری / که نفرین کند بر بت آزری - 

 

و دوسال را میهمان خاندان زال میماند:

  برآشفت خسرو به اسفندیار / به زندان و بندش فرستاد خوار -

 خود از بلخ زی زابلستان کشید / بیابان گذارید و سیحون بدید -

 به زاول نشستست مهمان زال / برین روزگاران برآمد دو سال -

 بهادر امیرعضدی

وصف " آتش تهیه " در شاهنامه

970815

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی  

***

وصف "تاکتیک نظامی" آتش تهیه  در شاهنامه 

***

 وصف "آتش تهیه" در زمان تسخیر بهمن دژ اردبیل توسط کیخسرو -

 (1) :

 بر انگیخت کیخسرو اسب سیاه  / چنین گفت با پهلوان سپاه -

  که بر دژ یکی تیر باران کنید / هوا را چو ابر بهاران کنید -

 بر آمد یکی میغ بارش تگرگ /  تگرگی که بر دارد از ابر مرگ -

 ز دیوان بسی شد ز پیکان هلاک /  بسی زهره کفته فتاده به خاک -


  (2)  :

وصف آتش تهیه در نبرد گشتاسب و ارجاسب:

 بکردند یک تیرباران نخست/بسان تگرگ بهاران درست - 

بشد آفتاب از جهان ناپدید/چه داند کسی کان شگفتی ندید - 

بپوشیده شد چشمهٔ آفتاب/ز پیکانهاشان درفشان چو آب -

 تو گفتی جهان ابر دارد همی/وزان ابر الماس بارد همی - 

وزان گرزداران و نیزه‌وران/همی تاختند آن برین این بران -


بهادر امیرعضدی