و.ک(265)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
« پاک سرشتی رستم »، در شاهنامه فردوسی.
***
شبی که رستم میهمان شاه سمنگان است و "خفته مست" ، تهمینه "خرامان بیامد به بالین مست":
چوشد مست و هنگام خواب آمدش / همی از نشستن شتاب آمدش -
سزاوار او جای آرام و خواب / بیاراست و بنهاد مشک و گلاب -
یکی بنده ، شمعی معنبر به دست / خرامان بیامد به بالین مست -
دو ابرو کمان و دو گیسو کمند / به بالا به کردار سرو بلند -
روانش خرد بود تن جان پاک تو گفتی که بهره ندارد ز خاک -
ازو رستم شیر دل خیره ماند برو بر جهان آفرین را بخواند -
بپرسید زو گفت نام تو چیست چه جویی شب تیره کام تو چیست -
چنین داد پاسخ که تهمینه ام تو گویی که از غم بدو نیمه ام -
کس از پرده بیرون ندیدی مرا نه هرگز کس آوا شنیدی مرا -
برهنه چو تیغ تو بیند عقاب / نیارد به نخجیر کردن شتاب -
چو این داستانها شنیدم ز تو / بسی لب به دندان گزیدم ز تو -
بجستم همی کفت و یال و برت / بدین شهر کرد ایزد آبشخورت -
ترا ام کنون گر بخواهی مرا / نبیند جزین مرغ و ماهی مرا -
یکی آنک بر تو چنین گشته ام / خرد را ز بهر هوا کشته ام -
و دیگر که از تو مگر کرگار / نشاند یکی پورم اندر کنار -
سه دیگر که اسب ات به جای آورم / سمنگان همه زیر پای آورم -
چو رستم بر انسان پری چهره دید / ز هر دانشی زد او بهره دید -
بفرمود تا موبدی پر هنر / بیاید بخواهد ورا از پدر -
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
آیین ها در شاهنامه ی فردوسی - ۱۱ - آیین برهمن - ۱ - اسکندر و برهمن
***
اسکندر،
وزان جایگه لشکر اندر کشید / دمان تا به شهر برهمن رسید -
برهمن چو آگه شد از کار شاه / که آورد زان روی لشکر به راه -
پرستنده مرد اندر آمد ز کوه / شدند اندران آگهی همگروه -
برهمن :
چه داری بدین مرز بی ارز رای / نشست پرستندگان خدای -
برهمن: اگر برای خواسته و مال آمده ای چیزی نمی یابی . تنها خرد و دانش و شکیبایی اینجا خواهی یافت:
برِ ما شکیبایی و دانش است / ز دانش روانها پر از رامش است -
شکیبایی از ما نشاید ستد / نه کس را ز دانش رسد نیز بد -
و.ک(266)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
« شاهد »، در شاهنامه فردوسی.
***
" شاهد " در نخجیرگاه رستم:
یکی نره گوری زده بر درخت / نهاده بر خویش کوپال و رخت
یکی جام می پر می به دست دگر / پرستنده بر پای پیشش پسر -
" شاهد " در دیدار رستم و اسفندیار:
بیاورد یک جام می میگسار/که کشتی بکردی بروبر گذار-
به یاد شهنشاه رستم بخورد/برآورد ازان چشمهٔ زرد گرد-
همان جام را کودک میگسار/بیاورد پر بادهٔ شاهوار-
چنین گفت پس با پشوتن به راز/که بر می نیاید به آبت نیاز-
" شاهد " در بزم رستم و شاه سمنگان:
"گسارندهٔ باده" آورد ساز/سیه چشم و گلرخ بتان طراز-
نشستند با رودسازان به هم/بدان تا تهمتن نباشد دژم-
چو شد مست و هنگام خواب آمدش/همی از نشستن شتاب آمدش-
بهادر امیرعضدی
و.ک(224,5)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
« سبز در سبز - نام لحنی از سی لحن باربد »، در شاهنامه فردوسی.
***
"سبز در سبز" سرود سوم باربد:
شهنشاه پس جام دیگر بخواست / بر آواز سربرآورد راست -
برآمد دگر باره بانگ سرود / همان ساخته کرده آواز رود -
همی سبز در سبز خوانی کنون / برین گونه سازند مکر و فسون -
چوبشنید پرویز برپای خاست / به آواز او بر یکی جام خواست -
که بود اندر آن جام یک من نبید / به یکدم می روشن اندر کشید -
نظامی:
چو بانگ سبز در سبزش شنیدی / ز باغ زرد سبزه بر دمیدی -
شد بر افروخته چو سبز چراغ / سبز در سبز چون فرشته ی باغ -
برآمد دگر باره بانگ سرود / همان ساخته کرده آواز رود -
بهادر امیرعضدی
و.ک(267)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
بی مهری زمان، در شاهنامه فردوسی.
***
هرآنکس که نیکی کند بگذرد / زمانه نفس را همی بشمرد -
چه باید همی نیکویی را ستود / چو مرگ آمد و نیک و بد را درود -
مباش ایچ گستاخ با این جهان / که او راز خویش از تو دارد نهان -
بهادر امیرعضدی