***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (76) - گفتار رستم به پولادوند
***همان رستمست این که مازندران/شب تیره بستد بگرز گران-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
(99) - اصطلاح ِ "فرار را بر قرار ترجیح دادن"، در شاهنامه ی فردوسی .
***
ردِّ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه، در شاهنامه
***
اصطلاح فرار را بر قرار ترجیح دادن:
وزان سو بر شیده شد ترجمان/که دوری گزین از بد بدگمان-
جز از بازگشتن ترا رای نیست/که با جنگ خسرو ترا پای نیست-
بهنگام کردن ز دشمن گریز/به از کشتن و جستن رستخیز-
بدین زور و این فره و دستبرد/ندیدم بوردگه نیز گرد-
ولیکن ستودان مرا از گریز/به آید چو گیرم بکاری ستیز-
گهار گهانی:
گریزی به هنگام با سر بجای/به از رزم جستن بنام و به رای-
بهادر امیرعضدی
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
رجز خوانی در شاهنامه - ۲۱ - رجز خوانی چنکش برای رستم
***
رجز خوانی، از فراز های شور انگیز و گرمی بخش آوردگاه نبرد های تن به تن یلان در شاهنامه.چو بشنید هومان بترسید سخت/بلرزید برسان برگ درخت-
چنکش رویاروی خاقان چی در باب رستم رجز خوانی میکند:
بخاقان چنین گفت کای سرفراز/جهان را بمهر تو بادا نیاز-
گر او شیر جنگیست بیجان کنم/بدانگه که سر سوی ایران کنم-
بتنها تن خویش جنگآورم/همه نام او زیر ننگ آورم-
ازو کین کاموس جویم نخست/پس از مرگ نامش بیارم درست-
بهادر امیرعضدی
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
شخصیت های شاهنامه، همدیگر را چگونه می بینند؟ - بخش 14 - رستم از دید افراسیاب
***
نوجوانی رستم از دید افراسیاب:
گر آنست رستم که من دیدهام/بسی از نبردش بپیچیدهام-
بپیچید وزان پس به آواز گفت/که با او که داریم در جنگ جفت-
یکی کودکی بود برسان نی/که من لشکر آورده بودم بری-
بیامد تن من ز زین برگرفت/فرو ماند زان لشکر اندر شگفت-
رستم از دید افراسیاب:
فرستاد و فرزند را پیش خواند/بسی راز بایسته با او براند-
بشیده چنین گفت کای پر خرد/سپاه تو تیمار تو کی خورد-
تو گفتی که از روی وز آهنست/نه مردم نژادست کهرمنست-
سلیحست چندان برو روز کین/که سیر آمد از بار پشت زمین-
زره دارد و جوشن و خود و گبر/بغرد بکردار غرنده ابر-
نه برتابد آهنگ او ژنده پیل/نه کشتی سلیحش بدریای نیل-
یکی کوه زیرش بکردار باد/تو گویی که از باد دارد نژاد-
تگ آهوان دارد و هول شیر/بناورد با شیر گردد دلیر-
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
شخصیت های شاهنامه، همدیگر را چگونه می بینند؟ - بخش 13 - رستم از دید پولادوند
***
رستم از دید پولادوند:
مرا نیست پایاب با جنگ اوی/نیارم ببد کردن آهنگ اوی-
تن و جان من پیش رای تو باد/همیشه خرد رهنمای تو باد-
من او را بر اندیشه دارم بجنگ/بگردش بگردم بسان پلنگ-
تو لشکر برآغال بر لشکرش/بانبوه تا خیره گردد سرش-
مگر چاره سازم و گر نی بدست/بر و یال او را نشاید شکست-
ازو شاد شد جان افراسیاب/می روشن آورد و چنگ و رباب-
رستم از دید شنگل:
چنین گفت شنگل که این مرد نیست/کس او را بگیتی هم آورد نیست-
یکی ژنده پیلست بر پشت کوه/مگر رزم سازند یکسر گروه-
بتنها کسی رزم با اژدها/نجوید چو جوید نیابد رها-