برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
گرته برداری نبرد ِ عمروبن عبدود و علی از "نبرد رستم با دیو سپید".
***
نبرد عمرو بن عبدود با علی:
وزان جایگه سوی دیو سپید/بیامد به کردار تابنده شید-
سوی رستم آمد چو کوهی سیاه/از آهنش ساعد ز آهن کلاه-
ازو شد دل پیلتن پرنهیب/بترسید کامد به تنگی نشیب-
برآشفت برسان پیل ژیان/یکی تیغ تیزش بزد بر میان-
ز نیروی رستم ز بالای اوی/بینداخت یک ران و یک پای اوی-
بریده برآویخت با او به هم/چو پیل سرافراز و شیر دژم-
تهمتن به نیروی جان آفرین/بکوشید بسیار با درد و کین-
بزد دست و برداشتش نره شیر/به گردن برآورد و افگند زیر-
فرو برد خنجر دلش بردرید/جگرش از تن تیره بیرون کشید-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
(175) - مترادف اصطلاحِ مانی، پیامبر نقاش، به شاپور: "در ویرانی تن من، آبادی جهانیست"، در شاهنامه ی فردوسی.
***
ردّ ِ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه در شاهنامه.
***
در ویرانی تن من، آبادی جهانیست
***
هران روز بد کز تو اندر گذشت/بر آنی کزو گیتی آباد گشت-
بهادر امیرعضدی
"یک با دگر":
***
"با یکدگر":
***
"از یک دگر":
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
جبر در شاهنامه - فردوسی، جبراندیش ِ اختیار گزین – 14- نماد ِ جبر، در قامت ِ گیتی.
***
جبر و جبر اندیشی، در قامت ِ چرخ، سرنوشت، دهر، قضا، قَدَر، آفرینش، اختر، آسمان، روزگار، سپهر، جهان، سرای سپنج، گیتی و گنبد تیزگرد، جا به جا در شاهنامه، خود می نمایانند. و در برابر، این جبر ِ ناشی از باور ِ حکیم طوس، اختیار گزینی حکیم نیز در هیئت و هیبت سلحشورانه ی پهلوانان شاهنامه اش به رخ کشیده می شود. آنگاه این مرگ(شکارگر انسان)، فراز و قله ی چیرگی جبر ست که مقهور و شکار ِ اختیار گزینی ِ ناشی از روحیه و باور ِ پهلوانان و یلان شاهنامه می شود.
***
جبر در قامت ِ گیتی:
فردوسی:
یکی پند گویم ترا من درست/دل از مهر گیتی ببایدت شست-
و
بدین نیز همداستانم که زال/ز گیتی چو رودابه جوید همال-
و
چنین است گیتی وزین ننگ نیست/ابا کردگار جهان جنگ نیست-
و
گذر نیست کس را ز فرمان او/کسی کاو بگردد ز پیمان او-
ز گیتی نبیند مگر کاستی/بدو باشد افزونی و راستی-
و
مدار ایچ تیمار با او به هم/به گیتی مکن جان و دل را دژم-
و
ز چرخ بلند اندر آمد سخن/سراسر همین است گیتی ز بن-
و
مگر کز شمار تو آید پدید/که نوبت ز گیتی به من چون رسید-
و
تن آزاد و آباد گیتی بروی/بر آسوده از داور و گفتگوی-
و
چنین گفت مر بارمان را قباد/که یکچند گیتی مرا داد داد-
و
چپ و راست هر سو بتابم همی/سر و پای گیتی نیابم همی-
و
سرانجام گیتی ز سیمرغ و زال/پر از داستان شد به بسیار سال-
و
اگر خود نزادی خردمند مرد/ندیدی ز گیتی چنین گرم و سرد-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
جبر در شاهنامه - فردوسی، جبراندیش ِ اختیار گزین – 13 - نماد ِ جبر، در قامت ِ جهان.
***
جبر و جبر اندیشی، در قامت ِ چرخ، سرنوشت، دهر، قضا، قَدَر، آفرینش، اختر، آسمان، روزگار، سپهر، جهان، سرای سپنج، گیتی و گنبد تیزگرد، جا به جا در شاهنامه، خود می نمایانند. و در برابر، این جبر ِ ناشی از باور ِ حکیم طوس، اختیار گزینی حکیم نیز در هیئت و هیبت سلحشورانه ی پهلوانان شاهنامه اش به رخ کشیده می شود. آنگاه این مرگ(شکارگر انسان)، فراز و قله ی چیرگی جبر ست که مقهور و شکار ِ اختیار گزینی ِ ناشی از روحیه و باور ِ پهلوانان و یلان شاهنامه می شود.
***
جبر در قامت ِ جهان:
فردوسی:
چنین است رسم جهان ِ جهان/که کردار خویش از تو دارد نهان-
همی با تو در پرده بازی کند/ز بیرون ترا بی نیازی کند-
فردوسی :
جهانا بپروردیش در کنار/وز آن پس ندادی به جان زینهار-
نهانی ندانم ترا دوست کیست/بدین آشکارت بباید گریست-
و
ندیدی جهان از بُنِه، بِه بُدی/اگر کِه بُدی مَرد اگر مِه بُدی-
و
جهان را چنینست ساز و نهاد/که جز مرگ را کس ز مادر نزاد-
بهادر امیرعضدی