970824
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
یکی از دلنشین ترین فراز های شاهنامه، ترسیم و فضا سازی آوردگاه های رزم ست.
***
فضا سازی میدان رزم رستم به خون خواهی سیاووش:
به درگاه، هر پهلوانی که بود/چو زان گونه آواز رستم شنود -
همه بر گرفتند با او خروش/ تو گفتی که میدان بر آمد به جوش -
ز میدان یکی بانگ بر شد به ابر/تو گفتی زمین شد به کام هژبر -
بزد مهره بر پشت پیلان به جام/یلان بر کشیدند تیغ از نیام -
بر آمد خروشیدن گاو دم/دم نای رویین و رویینه خم -
جهان پر شد از کین افراسیاب/به دریا تو گفتی به جوش آمد آب -
نبد جای پوینده را بر زمین/ز نیزه هوا ماند اندر کمین -
ستاره به جنگ اندر آمد نخست/زمین و زمان دست خون را بشست -
ببستند گردان ایران میان/به پیش اندرون اختر کاویان -
970827
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
یکی از دلنشین ترین فراز های شاهنامه، ترسیم و فضا سازی آوردگاه های رزم ست.
***
فضا سازی میدان رزم رستم
چنین داد پاسخ به رستم سپاه/که فرمان تو برتر از چرخ ماه -
چنان رزم سازیم با تیغ تیز/که ماند ز ما نام تا رستخیز -
ز دو رویه تنگ اندر آمد سپاه/یکی ابر گفتی برآمد سیاه -
که باران او بود شمشیر و تیر/جهان شد بکردار دریای قیر -
ز پیکان پولاد و پر عقاب/سیه گشت رخشان رخ آفتاب -
سنانهای نیزه بگرد اندرون/ستاره بیالود گفتی بخون -
چرنگیدن گرزه گاو چهر/تو گفتی همی سنگ بارد سپهر -
بخون و بمغز اندرون خار و خاک/شده غرق و برگستوان چاک چاک -
همه دشت یکسر پر از جوی خون/به هر جای چندی فکنده نگون -
چو پیلان فکنده بهم میل میل/برخ چون زریر و بلب همچو نیل -
ز بس نیزه و گرز و کوپال و تیغ/تو گفتی همی ژاله بارد ز میغ -
970829
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
یکی از دلنشین ترین فراز های شاهنامه، ترسیم و فضا سازی آوردگاه های رزم ست.
***
فضا سازی نبرد کیکاووس با سپاه سهراب:
سپر دار و جوشنوران صد هزار/شمرده به لشکر گه آمد سوار -
یکی لشکر آمد ز پهلو به دشت/که از گرد ایشان هوا تیره گشت -
هوا نیلگون گشت و کوه آبنوس/بجوشید دریا ز آواز کوس -
زبس گونه گونه سنان و درفش/سپرهای زرین و زرینه کفش -
تو گفتی که ابری به رنگ آبنوس/برآمد ببارید زو سندروس -
جهان را شب و روز پیدا نبود/تو گفتی سپهر و ثریا نبود -
970901
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
یکی از دلنشین ترین فراز های شاهنامه، ترسیم و فضا سازی آوردگاه های رزم ست.
***
فضا سازی جبهه نبرد کاووس با بربرستان، مصر و شام.
***
نبوغ خیره کننده ی حکیم طوس در فضا سازی جبهه نبرد.
***
سپاهی که دریا و صحرا و کوه/شد از نعل اسبان ایشان ستوه -
نبد شیر درنده را خوابگاه/نه گور ژیان یافت بر دشت راه -
پلنگ از بر سنگ و ماهی در آب/هم اندر هوا ابر و پران عقاب -
همی راه جستند و کی بود راه/دد و دام را بر چنان رزمگاه -
چو کاووس لشکر به خشکی کشید/کس اندر جهان کوه و صحرا ندید -
جهان گفتی از تیغ و از جوشن است/ستاره ز نوک سنان روشن است -
ز بس خود زرین و زرین سپر/به گردن برآورده رخشان تبر -
تو گفتی زمین شد سپهر روان/همی بارد از تیغ هندی روان -
ز مغفر هوا گشت چون سندروس/زمین سر به سر تیره چون آبنوس -
بدرید کوه از دم گاو دم/زمین آمد از سم اسبان به خم -
برآمد ز ایران سپه بوق و کوس/برون رفت گرگین و فرهاد و طوس -
وزان سوی گودرز کشواد بود/چو گیو و چو شیدوش و میلاد بود -
جهان گشت تاری سراسر ز گرد/ببارید شنگرف بر لاژورد -
تو گفتی هوا ژاله بارد همی/به سنگ اندرون لاله کارد همی -
ز چشم سنان آتش آمد برون/زمین شد به کردار دریای خون -
سه لشکر چنان شد ز ایرانیان/که سر باز نشناختند از میان -
و.ک(311,2)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
معماری در شاهنامه - بخش 2 - هنجارهای شهر سازی در سیاوشگرد
***
هنرهای معماری و هنجارهای شهرسازی در سیاوشگِرد
***
نمایش شهرسازی:
چو آمد بران شارستان دست آخت / دو فرسنگ بالا و پهناش ساخت -
از ایوان و میدان و کاخ بلند / ز پالیز وز گلشن ارجمند -
بیاراست شهری بسان بهشت / به هامون گل و سنبل و لاله کشت -
خنیده به توران سیاووش گرد / کز اختر بنش کرده شد روز ارد -
از ایوان و کاخ و ز پالیز و باغ / ز کوه و در و رود وز دشت راغ -
بگشتند هر دو بدان شارستان / ز هر در زدند از هنر داستان -
سراسر همه باغ و میدان و کاخ / همی دید هرسو بنای فراخ -
سپهدار پیران ز هر سو براند / بسی آفرین بر سیاوش بخواند -
بدو گفت گر فر و برز کیان / نبودیت با دانش اندر جهان -
کی آغاز کردی بدین گونه جای / کجا آمدی جای زین سان به پای -
بماناد تا رستخیز این نشان / میان دلیران و گردنکشان -
چو یک بهره از شهر خرم بدید / به ایوان و باغ سیاوش رسید -
به کاخ فرنگیس بنهاد روی / چنان شاد و پیروز و دیهیم جوی -
به رامش بپیمای لختی زمین / برو شارستان سیاوش ببین -
خداوند ازان شهر نیکوترست / تو گویی فروزندهٔ خاورست -
پیران از سیاووش گرد نزد افراسیاب می گوید:
وزانجا به کار سیاوش رسید/ سراسر همه یاد کرد آنچ دید -
ز کار سیاوش بپرسید شاه / وزان شهر و آن کشور و جایگاه -
بدو گفت پیران که خرم بهشت / کسی کاو نبیند به اردیبهشت -
سروش آوریدش همانا خبر / که چونان نگاریدش آن بوم و بر -
یکی شهر دیدم که اندر زمین / نبیند دگر کس به توران و چین -
ز بس باغ و ایوان و آب روان / برآمیخت گفتی خرد با روان -
شباهت دیوار نگاره های سیاوش گرد به گالری مترو های معاصر:
بر ایوان نگارید چندی نگار / ز شاهان وز بزم وز کارزار -
نگار سر و تاج و کاووس شاه / نگارید با یاره و گرز و گاه -
بر تخت او رستم پیلتن / همان زال و گودرز و آن انجمن -
ز دیگر سو افراسیاب و سپاه / چو پیران و گرسیوز کینهخواه -
شبیه سازی تالار و "آمفی تاتر" در سیاووش گرد:
بهر گوشهای گنبدی ساخته / سرش را به ابر اندر افراخته -
نشسته سراینده رامشگران / سر اندر ستاره سران سران -
سیاووش گردش نهادند نام / همه شهر زان شارستان شادکام -