و.ک(259)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
« جشن سده »، در شاهنامه فردوسی.
***
بگفتا فروغیست این ایزدی / پرستید باید اگر بخردی -
شب آمد بر افروخت آتش چو کوه / همان شاه در گرد او با گروه -
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد - سده نام آن جشن فرخنده کرد -
ز هوشنگ ماند این سده یادگار / بسی باد چون او دگر شهریار -
کز آباد کردن جهان شاد کرد / جهانی به نیکی از و یاد کرد -
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
« فرزند »، در شاهنامه فردوسی.
***
گرامی تر از خون دل چیز نیست / هنرمند فرزند با دل یکیست -
به فرزند باشد پدر شاد دل / ز غم ها بدو دارد آزاد دل -
اگر مهربان باشد او بر پدر/ به نیکی گراینده و دادگر -
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
« پند گیو به بیژن »، در شاهنامه فردوسی.
***
به فرزند گفت این جوانی چراست / به نیروی خویش این گمانی چراست -
جوان گر چه دانا بود با گوهر / ابی آزمایش نگیرد هنر -
بد و نیک هرگونه باید کشید / ز هر تلخ و شوری بباید چشید -
به راهی که هرگز نرفتی مپوی / بر شاه، خیره مبر آبروی -
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
« حرمت مردگان »، در شاهنامه فردوسی.
***
به ایوان چنین گفت شاه یمن / که نوشیروان، چون گشاید دهن -
همه مردگان را کند بیش یاد / پر از غم شود، زنده را، جان شاد -
چنین داد پاسخ، که از مرده، یاد / کند هرک دارد خرد با نژاد -
هرانکس که از مردگان دل بشست / نباشد ورا نیکوییها درست -
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
حرمت جسد دشمن در شاهنامه فردوسی - ۱
***
« حرمت جسد قیصر روم توسط شاپور ساسانی »، در شاهنامه فردوسی.
***
پس از مرگ قیصر روم که سالها در اسارت شاپور ساسانی بود:
همی بود قیصر به زندان و بند/به زاری و خواری و زخم کمند-
به روم اندرون هرچ بودش ز گنج/فراز آوریده ز هر سو به رنج-
بیاورد و یکسر به شاپور داد/همی بود یک چند لب پر ز باد-
سرانجام در بند و زندان بمرد/کلاه کیی دیگری را سپرد-
به رومش فرستاد شاپور شاه/به تابوت وز مشک بر سر کلاه-
چنین گفت کاینست فرجام ما/ندانم کجا باشد آرام ما-
یکی را همه زفتی و ابلهیست/یکی با خردمندی و فرهیست-
برین و بران روز هم بگذرد/خنگ آنک گیتی به بد نسپرد-
بهادر امیرعضدی