و.ک(311,1)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
نخستین دیوارنگاره های تاریخ درآتشکده ی مهربرزین.
***
مُهرِ هنرِ نگار گری، بر در و دیوارِ آتشکده ی مهر برزین:
پس آزاده گشتاسپ برشد به گاه / فرستاد هرسو به کشور سپاه -
نخست آذر مهربرزین نهاد / به کَشمَر* نگر تا چه آیین نهاد -
دو ایوان برآورد از زر پاک / زمینش ز سیم و ز عنبرش خاک -
«برو بر نگارید جمشید را / پرستنده مر ماه و خورشید را -
فریدونش را نیز با گاوسار / بفرمود کردن برانجا نگار -
همه مهتران را بر آ نجا نگاشت / نگر تا چنان کامگاری که داشت -
چو نیکو شد آن نامور کاخ زر / به دیوارها بر نشانده گهر » -
........................................
پ ن:
*کشمر، نام دهی که زرتشت سرو** را در آنجا کاشت.
** سرو ِ کَشمَر،که زرتشت آن را از بهشت مینو آورده بود:
یکی سرو آزاده بود از بهشت/به پیش در آذر، آن را بکشت -
پروین اعتصامی :
ترا تاج ار ز چین و کشمر آرند/مرا تفسیری از هر دفتر آرند -
بهار :
آن بزم را طرازد چون کشمیر/این باغ را بسازد چون کشمر -
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
عرفان شرقی و شاهنامه - بخش پنجم - عرفان در آیین "زرتشتِ معرفی شده ی دقیقی"
***
آیین "زرتشتِ معرفی شده ی دقیقی"، برخلاف "دینِ بهی زرتشت"، توام با عرفان ست:
گر ایدونک دانی که من کردم این / مرا خواند باید جها نآفرین -
ز گوینده بپذیر به دین اوی / بیاموز ازو راه و آیین اوی -
نگر تا چه گوید بران کار کن / خرد برگزین «این جهان خوار کن» -
و.ک(312)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
هشدار ارسطالیس به اسکندر:
حکیمی که بد ارسطالیس نام / خردمند و بیدار و گسترده کام -
به پیش سکندر شد آن پاک رای / زبان کرد گویا و بگرفت جای -
بدو گفت کای مهتر شادکام / همی گم کنی اندرین کار نام -
که تخت کیان چون تو بسیار دید / نخواهد همی با کسی آرمید -
هرآنگه که گویی رسیدم بجای / نباید به گیتی مرا رهنمای -
چنان دان که نادان ترین کس تویی / اگر پند دانندگان نشنوی -
ز خاکیم و هم خاک را زاده ایم / به بیچارگی دل بدو داده ایم -
اگر نیک باشی بماندت نام / به تخت کیی بر بوی شادکام -
و گر بد کنی جز بدی ندروی / شبی در جهان شادمان نغنوی -
به نیکی بود شاه را دست رَس / به بد روز گیتی نجستست کس -
سکندر شنید این پسند آمدش / سخنگوی را فره مند آمدش –
و.ک(313)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
اندرز انوشیروان به پسرش هرمزد:
گر ایمن کنی مردمان را به داد/خود ایمن بخسبی و از داد شاد -
به پاداش نیکی بیابی، بهشت/بزرگ، آنک او تخم نیکی بکشت -
نگر تا نباشی به جز بردبار/که تندی نه خوب آید از شهریار -
بگرد دروغ ایچ گونه مگرد/چو گردی شود بخت را روی زرد -
دل و مغز را دور دار از شتاب/خرد را شتاب اندر آرد به خواب -
به نیکی گرای و به نیکی بکوش/به هر نیک و بد پند دانا نیوش -
نباید که گردد به گرد تو بد/کزان بد تو را بی گمان بد رسد -
همه پاک پوش و همه پاک خور/همه پند ها یاد گیر از پدر -
ز نیکی فرو مایه را دور دار/به بیداد گر مرد، مگذار کار -
همه گوش و دل سوی درویش دار/همه کار او چون غم خویش دار –
و.ک(314)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
نیایش کیخسرو
***
رابطه ی کیکاووس و کیخسرو با آتش و آتشکده و زند و اوستا.
***
رابطه ی نیا، (کیکاووس) و نبیره، (کیخسرو) با آتش و آتشکده و زند و اوستا:
نیا چون شنید از نبیره سخن / یکی پند پیرانه افگند بن -
سر و تن بشوییم با پا و دست / چنانچون بودمرد یزدان پرست -
ابا باژ با کردگار جهان / بدو برکنیم آفرین نهان -
بباشیم بر پیش آتش بپای / مگر پاک یزدان بود رهنمای -
بجایی که او دارد آرامگاه / نماید نماینده داد راه -
پراز بیم دل یک بیک پرامید / برفتند با جام ههای سپید -
چو آتش بدیدند گریان شدند / چو بر آتش تیز بریان شدند -
چو خسرو به آب مژه رخ بشست/برافشانیم دینار بر زند و است-
بیک هفته بر پیش یزدان بدند / مپندار کآتش پرستان بدند -
که آتش بدان گاه محراب بود / پرستنده را دیده پرآب بود -
اگر چند اندیشه گردد دراز/هم از پاک یزدان نه ای بی نیاز-
بیک ماه در آذرابادگان/ببودند شاهان و آزادگان-
کیخسرو در وصیت خود نیز از ترمیمِ آتشکده ها سخن میگوید:
نگه کن بشهری که ویران شدست / کنام پلنگان و شیران شدست -
دگر هرکجا رسم آتشکدست / که بی هیربد جای ویران شدست -
سه دیگر کسی کو ز تن بازماند / بروز جوانی درم برفشاند -
دگر چاهساری که بی آب گشت / فراوان برو سالیان برگذشت -
بدین "گنج بادآور"* آباد کن / درم خوار کن مرگ را یاد کن –
.................................................
پ ن:
* گنج بادآور، که خسرو پرویز نیز به تاسی از کیخسرو، گنج های بادآور، گنج خضرا، گنج دیبای خسروی، گنج سوخته، گنج شادورد و گنج عروس را تدارک دید.