و.ک(311,2)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
معماری در شاهنامه - بخش 2 - هنجارهای شهر سازی در سیاوشگرد
***
هنرهای معماری و هنجارهای شهرسازی در سیاوشگِرد
***
نمایش شهرسازی:
چو آمد بران شارستان دست آخت / دو فرسنگ بالا و پهناش ساخت -
از ایوان و میدان و کاخ بلند / ز پالیز وز گلشن ارجمند -
بیاراست شهری بسان بهشت / به هامون گل و سنبل و لاله کشت -
خنیده به توران سیاووش گرد / کز اختر بنش کرده شد روز ارد -
از ایوان و کاخ و ز پالیز و باغ / ز کوه و در و رود وز دشت راغ -
بگشتند هر دو بدان شارستان / ز هر در زدند از هنر داستان -
سراسر همه باغ و میدان و کاخ / همی دید هرسو بنای فراخ -
سپهدار پیران ز هر سو براند / بسی آفرین بر سیاوش بخواند -
بدو گفت گر فر و برز کیان / نبودیت با دانش اندر جهان -
کی آغاز کردی بدین گونه جای / کجا آمدی جای زین سان به پای -
بماناد تا رستخیز این نشان / میان دلیران و گردنکشان -
چو یک بهره از شهر خرم بدید / به ایوان و باغ سیاوش رسید -
به کاخ فرنگیس بنهاد روی / چنان شاد و پیروز و دیهیم جوی -
به رامش بپیمای لختی زمین / برو شارستان سیاوش ببین -
خداوند ازان شهر نیکوترست / تو گویی فروزندهٔ خاورست -
پیران از سیاووش گرد نزد افراسیاب می گوید:
وزانجا به کار سیاوش رسید/ سراسر همه یاد کرد آنچ دید -
ز کار سیاوش بپرسید شاه / وزان شهر و آن کشور و جایگاه -
بدو گفت پیران که خرم بهشت / کسی کاو نبیند به اردیبهشت -
سروش آوریدش همانا خبر / که چونان نگاریدش آن بوم و بر -
یکی شهر دیدم که اندر زمین / نبیند دگر کس به توران و چین -
ز بس باغ و ایوان و آب روان / برآمیخت گفتی خرد با روان -
شباهت دیوار نگاره های سیاوش گرد به گالری مترو های معاصر:
بر ایوان نگارید چندی نگار / ز شاهان وز بزم وز کارزار -
نگار سر و تاج و کاووس شاه / نگارید با یاره و گرز و گاه -
بر تخت او رستم پیلتن / همان زال و گودرز و آن انجمن -
ز دیگر سو افراسیاب و سپاه / چو پیران و گرسیوز کینهخواه -
شبیه سازی تالار و "آمفی تاتر" در سیاووش گرد:
بهر گوشهای گنبدی ساخته / سرش را به ابر اندر افراخته -
نشسته سراینده رامشگران / سر اندر ستاره سران سران -
سیاووش گردش نهادند نام / همه شهر زان شارستان شادکام -
و.ک(355)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نیایش کیکاووس و کیخسرو و درخواست اجابت برای آشکار شدن محل اختفای افراسیاب
***
و زان پس نشستند بی انجمن/نیا و جهانجوی با رای زن -
چنین گفت خسرو به کاووس شاه/جز از کردگاراز که جوییم راه -
نیا چون شنید از نبیره سخن/یکی پند پیرانه افکند بن -
بدو گفت ما همچنین بر دو اسب/بتازیم تا "خان آذرگشسب" -
سر وتن بشوییم با پا ودست/چنانچون بود مرد یزدان پرست -
بباشیم بر پیش آتش بپای/مگر پاک یزدان بود رهنمای -
بجایی که او دارد آرامگاه/نماید نماینده ی داد راه -
نشستند با باژ هر دو بر اسب/دوان تا سوی خان آذرگشسب -
پر از بیم دل یک به یک پر امید/برفتند با جامه های سپید -
چو آتش بدیدند گریان شدند/چو بر آتش تیز بریان شدند -
چو خسرو به آب مژه رخ بشست/بر افشاند دینار بر زند و او ست -
و.ک(356)
970905
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
اندرز گردیه به برادرش(بهرام چوبینه)
***
نصیحت گردیه به برادرش(بهرام چوبینه) در برهه ایی که بهرام چوبینه مدعی پادشاهی در رقابت با خسرو پرویز است.
***
چو خواهرش بشنید کامد ز راه/برادرش پر درد زان رزمگاه -
بینداخت آن نامدار افسرش/بیاورد فرمانبری چادرش -
بیامد به نزد برادر دمان /دلش خسته از درد و تیره روان -
بدو گفت کای مهتر جنگجوی/چگونه شدی پیش خسرو بگوی -
گر او از جوانی شود تیز و تند/مگردان تو در آشتی رای کند -
تو را چند گویم سخن نشنوی/به پیش آوری تندی و بد خویی -
نگر تا چه گوید سخن گوی بلخ/که باشد سخن گفتن راست تلخ -
هرآنکس که آهوی تو با تو گفت/همه راستیها گشاد از نهفت -
مکن رای ویرانی شهر خویش/ز گیتی چو بر داشتی بهر خویش -
برین بر یکی داستان زد کسی/کجا بهره بودش ز دانش بسی -
که خر شد، که خواهد زگاوان سر اوی/بیکباره گم کرد گوش و بر اوی -
نکوهش مخواه از از جهان سر به سر/نبود از تبارت کسی تاجور -
اگر نیستی در میان این جوان/نبودی من از داغ تیره روان -
پدر زنده و تخت شاهی بجای/نهاده تو اندر میان پیش پای -
جز از درد و نفرین نجویی همی/گل زهر خیره ببویی همی -
بهادر امیرعضدی
970907
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
ترسیم مرگ، به روایت حکیم فردوسی طوسی - بخش اول
***
در زندگی، چهره ای کریه و منحوس تر از مرگ وجود ندارد و شاهنامه به زیبا ترین و شیوا ترین شکل این واقعیت نا گریز و نا گزیر و محتوم که خود بخشی از زندگی ست را به تصویر می کشد.
***
کسی بی زمانه، به گیتی نمرد / نمرد، آنکه نام ِ بزرگی ببرد -
به نام ِ نکو گر بمیرم، رواست / مرا نام، بهتر که تن مرگ راست -
اگر صد بمانی و گر صد هزار/به خاک اندر آید سرانجام کار -
جهان را چنین ست آیین و ساز/ندارد به مرگ از کسی چنگ باز -
چنین است هر چند مانیم دیر/نه پیل سرافراز ماند نه شیر -
دل سنگ و سندان بترسد ز مرگ/رهایی نیابد از او بار و برگ -
مرگ افراسیاب:
چنینست رسم سرای سپنج / نمانی درو جاودانه مرنج -
نه دانا گذر یابد از چنگ مرگ / نه جنگ آوران زیر خفتان و ترگ -
اگر شاه باشی وگر زردهشت / نهالی ز خاکست و بالین ز خشت -
چنان دان که گیتی ترا دشمنست / زمین بستر و گور پیراهنست -
بهادر امیرعضدی
و.ک(153,1)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
دیدگاه ها به اسکندر در شاهنامه ی فردوسی - بخش ۱ - حکیم بزرگوار طوس، در مرگ اسکندر چنین می سراید
***
نکوهش اسکندر، پس از مرگ از زبان حکیم طوس
***
چو تاج سپهر اندر آمد به زیر/بزرگان ز گفتار گشتند سیر -
نهفتند صندوق او را به خاک/نیارد جهان از چنین ترس و باک -
ز باد اندر آرد برد سوی دم/نه دادست پیدا نه پیدا ستم -
نیابی به چون و چرا نیز راه/نه کهتر برین دست یابد نه شاه -
همه نیکویی باید و مردمی/جوانمردی و خوردن و خرمی -
جز اینت نبینم همی بهره یی/اگر کهتر آیی و گر شهره یی -
اگر ماند ایدر ز تو نام زشت/بدانجا نیابی تو خرم بهشت -
چنین ست رسم سرای کهن/سکندر شد و ماند ایدر سخن -