و.ک(322)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
بهرام چوبینه و خرافه و جادو -
***
طمع و طعم شیرین و فریبنده ی فراورده ی نیرنگ و دسیسه، به مذاق بهرام چوبینه، خوش نمی آید و حاصل خرافه و جادو را بر نمی تابد.
بهرام، یکی از سپاهیان گم شده ی بهرام چوبینه، با اسیری ترک تبار و زشت رو، سر می رسد:
ابا سرخ ترکی بد او گربه چشم / تو گفتی دل آزرده دارد بخشم -
بهرام چوبینه، به اسیر ترک:
از آن پس بپرسیدش از ترک زشت / که ای دوزخی روی دور از بهشت -
چه مردی و نام و نژاد تو چیست / که زاینده را بر تو باید گریست -
چنین داد پاسخ، من جادوام / ز مردی و از مردمی یک سو ام -
هران کس که سالار باشد به جنگ / به کار آیمش، چون بود کار تنگ -
اگر یابم از تو به جان زینهار / یکی پر هنر یافتی دستوار -
چو بشنید بهرام و اندیشه کرد / دلش گشت پر درد و رخساره زرد -
زمانی همی گفت کین روز جنگ / به کار آیدم چون شود کار تنگ -
زمانی همی گفت بر ساوه شاه / چه سود آمد از جادویی بر سپاه -
همه نیکویی ها ز یزدان بود / کسی را کجا بخت خندان بود -
بفرمود از تن بریدن سرش / جدا کرد جان از تن بی برش -
چو او را بکشتند بر پای خاست / چنین گفت کای داور داد و راست -
بزرگی و پیروزی و فرهی / بلندی و نیروی شاهنشهی -
نژندی و هم شادمانی ز تست / انوشه، دلیری، که راه تو جست -
بهادر امیرعضدی
و.ک(323)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
« اصلاحات ارضی » کسرا انوشیروان و مالیات بستن بر حاصلِ کشت و زرع کشاورزان:
شدند انجمن بخردان و ردان / بزرگان و بیداردل موبدان –
همه پادشاهان شدند انجمن / زمین را ببخشید و بر زد رسن –
گزیتی* نهادند بر یک درم / گر ایدون که دهقان نباشد دژم –
کسی را کجا تخم گر چارپای / به هنگام ورزَش نبودی بجای –
ز گنج شهنشاه برداشتی / وگرنه زمین خوار بگذاشتی –
بنا کِشته اندر نبودی سخن / پراگنده شد رسمهای کهن –
گزیت رِز بارور شش درم / به خرما ستان بر همین بُد رقم –
ز زیتون و جوز و ز هر میوه دار / که در مهرگان شاخ بودی ببار –
ز ده بن درمی رسیدی به گنج / نبوید جزین تا سر سال رنج –
وزین خوردنیهای خردادماه / نکردی به کار اندرون کس نگاه –
کسی کش درم بود و دهقان نبود / ندیدی غم رنج و کشت و درود –
بر اندازه از ده درم تا چهار / بسالی ازو بستدی کاردار –
کسی بر کدیدر نکردی ستم / به سالی به سه بهره بود این درم –
گزارنده بودی به دیوان شاه / ازین باژ بهری به هر چار ماه –
دبیر و پرستنده ی شهریار / نبودی به دیوان کسی زین شمار –
گزیت و خراج آنچ بد نام برد / بسه روز، نامه به موبد سپرد –
…………………………………………………………................
پ ن:
* گزیت: مالیات
و.ک(324)
960312
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
میزان بهره مالکانه ی اردشیر ساسان، شاپور اردشیر، قباد و انوشیروان.
***
و.ک(020)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
شاهپور سوم و نکوهش دروغگویی:
چنین گفت کای نامور بخردان / جهاندیده و رای زن موبدان -
بدانید کان کس که گوید دروغ / نگیرد ازین پس بر ما فروغ –
دروغ از بر ما نباشد ز رای / که از رای باشد بزرگی به جای –
همان مر تن سفله را دوستدار / نیابی به باغ اندرون چون نگار –
سری را کجا مغز باشد بسی / گواژه * نباید زدن بر کسی –
زبان را نگهدار باید بدن / نباید روان را به زهر آژدن –
که بر انجمن مرد بسیار گوی / بکاهد به گفتار خود آب روی –
اگر دانشی مرد راند سخن / تو بشنو که دانش نگردد کهن –
دل مرد مطمع بود پر ز درد / به گرد طمع تا توانی مگرد –
دو گیتی بیابد دل مرد راد / نباشد دل سفله یک روز شاد –
بدین گیتی او را بود نام زشت / بدان گیتی اندر نیابد بهشت -
دو گیتی نیابد دل مرد لاف / که بپراگند خواسته بر گزاف –
ستوده کسی کو میانه گزید/ تن خویش را آفرین گسترید –
و.ک(325)
960315
***
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
دستور بهرام به مجازات دست درازی به مال دیگران:
زنی با جوالی میان پر ز کاه / همی رفت پویان میان سپاه –
سواری بیامد خرید آن جوال / ندادش بها و بپیچید یال -
خروشان بیامد به بهرام گفت / که کاه هست لختی مرا در نهفت –
بهای جوالی همی داشتم / به پیش سپاه تو بگذاشتم –
کنون بستد از من سواری به راه / که دارد به سر بر ز آهن کلاه –
بجستند آن مرد را در زمان / کشیدند نزد سپهبد دمان -
ستاننده را گفت بهرام گرد / گناهی که کردی سرت را ببرد -
دوانش به پیش سراپرده برد / سرو دست و پایش شکستند خرد –
میانش به خنجر به دو نیم کرد / بدو مرد بیداد را بیم کرد –
خروشی برآمد ز پرده سرای / که ای نامداران پاکیزه رای –
هرآنکس که او برگ کاهی ز کس / ستاند نباشدش فریادرس –
میانش به خنجر کنم به دونیم / بخرید چیزی که باید به سیم –