برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
روایت های دوازده گانه فردوسی از شباهت های رستم با زرتشت - بخش (12)
***
رستم، پهلوان حماسی ایرانشهر، زرتشت پهلوان آیینی ایران شهر.
***
نبوغ فردوسی حکیم خردمند طوس در همسان سازی های روند بالیدن و به عرصه رسیدن رستم و زرتشت - بخش (12)
***
شباهت های شگفت خون و خنده، در رستم نوزاد و زرتشت نوزاد.
شگفتی رستم نوزاد(خون در کف).
معروفست، زمانی که رستم زاده شد قطره ای خون در مشت نهان داشته ست:
چنین گفت رستم به دستان سام / که من نیستم مرد آرام و جام -
چنین یال و این چنگهای دراز / نه والا بود پروریدن به ناز -
« یکی ابر دارم به چنگ اندرون / که همرنگ آبست و بارانش خون » -
شگفتی زرتشت نوزاد(خنده بر لب):
در متون آورده شده است که زردشت در هنگام تولد خندید.
آموزگار - تفضلی ۱۳۸۰، ص ۷۳
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
روایت های دوازده گانه فردوسی از شباهت های رستم با زرتشت - بخش (11)
***
رستم، پهلوان حماسی ایرانشهر، زرتشت پهلوان آیینی ایران شهر.
***
نبوغ فردوسی حکیم خردمند طوس در همسان سازی های روند بالیدن و به عرصه رسیدن رستم و زرتشت - بخش (11)
***
شباهت کشته شدن رستم در پیری به دست برادر ناتنی اش(شغاد) و زرتشت در پیری به دست نا برادری خودش(؟):
کشته شدن رستم به دست برادرنا تنی اش(شغاد).
شغاد فرزند زال و کنیزش:
که در پرده بد زال را برده ای/نوازندهٔ رود و گوینده ای-
کنیزک پسر زاد روزی یکی/که ازماه پیدا نبود اندکی-
بجز کام و آرام و خوبی مباد/ورا نام کرد آن سپهبد شغاد-
شغاد در پی گرفتن باژ و ساو رستم از شاه کابل(پدر زن شغاد)، کین نا برادریش(رستم) را به دل می گیرد:
چو هنگام باژ آمد آن بستدند/همه کابلستان بهم بر زدند-
دژم شد ز کار برادر شغاد/نکرد آن سخن پیش کس نیز یاد-
ببرد از میان لشکری چاه کن/کجا نام بردند زان انجمن-
به خاشاک کرده سر چاه کور/که مردم ندیدی نه چشم ستور-
بزد گام رخش تگاور به راه/چنین تا بیامد میان دو چاه-
دو پایش فروشد به یک چاهسار/نبد جای آویزش و کارزار-
بن چاه پر حربه و تیغ تیز/نبد جای مردی و راه گریز-
بدرید پهلوی رخش سترگ/بر و پای آن پهلوان بزرگ-
رستم کین خود از نابردری خود(شغاد) را می ستاند و جان می دهد:
مرا زور دادی که از مرگ، پیش/ازین بی وفا خواستم کین خویش-
بگفت این و جانش برآمد ز تن/برو زار و گریان شدند انجمن-
کشته شدن زرتشت به دست برادر ناتنی اش(؟).
بنابر روایاتی مانند دینکرد ، فصل ۵ بند ۱ زردشت در ۷۷ سالگی به دست نا برادریش کشته شده است آموزگار - تفضلی ۱۳۸۰، ص ۲۷ (۱۰۲۸۰)
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
روایت های دوازده گانه فردوسی از شباهت های رستم با زرتشت - بخش (10)
***
رستم، پهلوان حماسی ایرانشهر، زرتشت پهلوان آیینی ایران شهر.
***
نبوغ فردوسی حکیم خردمند طوس در همسان سازی های روند بالیدن و به عرصه رسیدن رستم و زرتشت - بخش (10)
***
شباهت خوان چهارم رستم با خوان چهارم زرتشت.
خوان چهارم رستم:
ابا می یکی نیز طنبور یافت/بیابان چنان خانهٔ سور یافت-
تهمتن مر آن را به بر در گرفت/بزد رود و گفتارها برگرفت-
به گوش زن جادو آمد سرود/همان نالهٔ رستم و زخم رود-
بیاراست رخ را بسان بهار/وگر چند زیبا نبودش نگار-
بر رستم آمد پر از رنگ و بوی/بپرسید و بنشست نزدیک اوی-
تهمتن به یزدان نیایش گرفت/ابر آفرینها فزایش گرفت-
چو آواز داد از خداوند مهر/دگرگونه تر گشت جادو به چهر-
بینداخت از باد خم کمند/سر جادو آورد ناگه ببند-
یکی گنده پیری شد اندر کمند/پر آژنگ و نیرنگ و بند و گزند-
میانش به خنجر به دو نیم کرد/دل جادوان زو پر از بیم کرد-
"خوان چهارم" زرتشت:
زردشت با زیبا رخساری اهریمنی، مبارزه میکند.
زردشت هر جا نیاز باشد آهونور میخواند تا دیوان را پراکنده سازد دینکرد ، فصل ٤ بند ٣٦-٤٠) (آموزگار - تفضلی ۱۳۸۰، ص (۹۱-۹۲).
دینکرد ۷، فصل ٤، بند ٥٥-٦٢ اهریمن ماده دیوی که هرمزد پیش از آن به زردشت هشدارش را داده بود ظاهر می کند. زردشت از زن میخواهد برگردد و با این کار پشت او که پر از خرفستران و جانوران موذی است بر زردشت هویدا میشود و با سرودن دعای اهونور از سوی زردشت آن زن ناپدید میگردد همان، ص (٩٤-٩٥).
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
روایت های دوازده گانه فردوسی از شباهت های رستم با زرتشت - بخش (9)
***
رستم، پهلوان حماسی ایرانشهر، زرتشت پهلوان آیینی ایران شهر.
***
نبوغ فردوسی حکیم خردمند طوس در همسان سازی های روند بالیدن و به عرصه رسیدن رستم و زرتشت - بخش (9)
***
شباهت هفت خوان رستم و هفت خوان زرتشت.
نقش رستم در رهاندن کیکاووس و همراهانش از شر دیوان مازندران و باز گرداندن بینایی به دیدگان آنان.
هفت خوان رستم:
هفتخوان رستم در قامت ناجی ایران و کیکاووس شاه ایران از دست دیوان مازندران و رهانیدن کیکاووس و همراهان از "تاریکی":
هفتخوان رستم عبارتند از:
۱ - گذر از بیابان خشک
۲ - کشتن رخش، شیر را
۳ - رزم رستم با اژدها
۴ - زن جادو
۵ - گرفتار شدن اولاد بر دست رستم
۶ - رسیدن رستم به نزد کاووس و ایرانیان
۷ - رزم رستم با دیو سپید
مراحل هفت گانه ی طی شده ی زرتشت و رسیدنش به جایگاه پیامبری در دربار گشتاسب و قوام و دوام دادن به توان سرداری و سرحد داری گشتاسب.
هفتخوان زرتشت.
هفت مرحله در کودکی و سپس هفت مرحله در زندگی زرتشت:
۱ - در دینکرد ، فصل ۳ بند ٤ ذکر شده است که دورسر و کرپ، نامی ترین جادوگر، خواست تا سر ِ نرم زردشت را بفشارد ولی دستانش خشک شد. این کرپ همچنین بر ذهن پوروشسب(پدر زرتشت) انداخت که فرزندش(زرتشت) را نابود کند همان ٥-٦).
٢ – پدر(پوروشسب)، نیز ابتدا فرزند(زرتشت) را به آتش انداخت همان (۹-۱۰)
۳ - (زرتشت) را بر گذرگاه گله گاوان و اسبان نهاد.
۴ - که در هر دو مورد گاو و اسب پیشرو مانع از آسیب به زردشت شدند و هر بار، مادر، در نهایت فرزند را یافت و برد (۱٤۱۱)
۵- در نهایت نیز پدر کودک را در خانه گرگی نهاد که بچه هایش کشته شده بودند ولی پوزه گرگ خشک شد و میشی کودک(زرتشت) را شیر داد و مجدداً مادر کودک را رهاند(۱۵-۱۸) (آموزگار - تفضلی ۱۳۸۰ ، ص ٣٦، ٧٤-٧٦).
٦ - در دینکرد ۷ فصل ۳ بند ۳۲-۳۳ ذکر شده است که زردشت هفت ساله بود که دورسر و گرپ و برادر وریش کرپ، به دیدن او آمدند که ابتدا خواستند او را بترسانند که موفق نشدند (همان ص ۷۹)
۷ - در گزیده های زاد اسپرم فصل ۱۱ بند ۶-۸ در خصوص مقابله او با بدخواهان دو دوران کودکی آمده است که برادر وریش، خواست جامی که در آن ادرار کرده بود به زردشت بخوراند و او را مثل خود کند ولی زردشت جام را وارونه کرد. او حتی دلو شیری که بنا بود کرپ ها بر آن دعا خوانند واژگون کرد دینکرد ۷ فصل ۳ بند (٣٤) و خواست که زردشت را نفرین کند ولی زردشت این کار را کرد و آن کرپ، مُرد (همان، ص (۸۱-۸۲).
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
روایت های دوازده گانه فردوسی از شباهت های رستم با زرتشت - بخش (4)
***
رستم، پهلوان حماسی ایرانشهر، زرتشت پهلوان آیینی ایران شهر.
***
نبوغ فردوسی حکیم خردمند طوس در همسان سازی های روند بالیدن و به عرصه رسیدن رستم و زرتشت - بخش (4)
***
شباهت پیش بینی نا خجستگی تولد رستم و زرتشت.
پیش از ازدواج زال(پدر رستم) با رودابه، تولد فرزندی شایسته و خجسته ازین دو پیش بینی نمی شود.
در آغاز، تولد رستم نامیمون می نماید:
مهراب کابلی نیز در پیوند زال و رودابه شگون ِ خیری نمی بیند و زال(پدر رستم) را در قامت اهرمن می بیند و رستم را اهریمن زاد می یابد.
مهراب کابلی به دخترش رودابه:
بدو گفت ای شسته مغز از خرد/ز پرگوهران این کی اندر خورد-
که با اهرمن جفت گردد پری/که مه تاج بادت مه انگشتری-
پنج ندیمه ی رودابه نیز خجستگی نوزادی که از زال باید پا بگیرد نیز باور ندارند نژاد او(رستم) را بر نمی تابند و نوزاد "آینده" از زال و رودابه(رستم) را نژاده و خجسته نمی یابند:
که پروردهٔ مرغ (زال)باشد به کوه/نشانی شده در میان گروه-
کس از مادران پیر هرگز نزاد/نه ز آنکس که زاید(رستم) بباشد نژاد-
منوچهر شاه ایران نیز فرزند زال(رستم) را نژاده نمی بیند:
ازین مرغ پرورده(زال) وان دیوزاد(رودابه)/چه گویی چگونه برآید نژاد-
پیش از ازدواج پورشسب*(پدر زرتشت) با دغدوی*، تولد فرزندی شایسته و خجسته ازین دو پیش بینی نمی شود.
در آغاز، تولد زرتشت نامیمون می نماید:
تولد زردشت از پیش اعلام شده ست و گاو یکتا آفریده در برابر حمله اهریمن بانگ می آورد که زردشت سپیتمان خواهد آمد و انتقام او را خواهد گرفت جم و فریدون و برخی دیگر از فرزانگان نیز آمدن زردشت را نوید داده بودند و حتی گاو معجزه گر کاووس نیز نوید او را داده بود.
گزیده های زاد اسپرم فصل بند ٥٤، ص ۳۵، ١٢٣-١٢٤).
..................................................
پ ن:
پورشسب*، پورشسف، پدر زرتشت، به مفهوم دارنده ی اسب دو رنگ یا اسب پیر-
دُغدو*، یا دُغدویه، نام مادر زرتشت پیامبر که گفته شده از نسل فریدون بوده ست.
زرتشت بهرام پژدو، در زراتشت نامه خود می گوید:
روایت کند موبد ِ روزگار / که بگرفت دغدو به زرتشت، بار –
بهادر امیرعضدی