برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

نمودهای منحصر به فردِ فردوسی، از "نیایش"، و نه کرنش و استغاثه، در شاهنامه – ( بخش ۱ )

بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***

نمودهای منحصر به فردِ فردوسی، از "نیایش"، و نه کرنش و استغاثه، در شاهنامه –  ( بخش  ۱ ) 

***

نیایش، در شاهنامه، همواره بر بنیاد "مهر" آگینِ سپاسمندی و پاسداشت ِ توجه و حمایت ِ یزدانِ دادگر استوارست. نه بر "کاهِ روی آبِ" تمنّای بخشایشِ گناه و سیاهکاری.

 منش، روش، و کنش ِ سرداران و پهلوانان شاهنامه، بر سقف و ستون ِ راستی، خود باوری و اعتماد ِ به نفس بنا شده و بر همین مبنا، استغاثه، کرنش و لابه را بر نمی تابند. 

*** 

  رستم  در بخشِ رفتن رستم به مازندران:

  برآویخت با او به جنگ اژدها / نیامد به فرجام هم زو رها -

 چو زور تن اژدها دید رخش / کزان سان برآویخت با تاجبخش -

 بمالید گوش اندر آمد شگفت / بلند اژدها را به دندان گرفت -

 بدرید کتفش بدندان چو شیر / برو خیره شد پهلوان دلیر -

 بزد تیغ و بنداخت از بر سرش / فرو ریخت چون رود خون از برش -

 تهمتن ازو در شگفتی بماند  / همی پهلوی نام یزدان بخواند -

 به آب اندر آمد سر و تن بشست / جهان جز به زور جهانبان نجست - 


"به یزدان چنین گفت کای دادگر / تو دادی مرا دانش و زور و فر" -

.....................................................................................

پ ن:

بر خلاف پهلوانان شاهنامه که هیچ گاه خود را گناهکار نمی بینند، کیکاووس، خود را گناهکار می بیند. 

احساس گناه در کیکاووس نابخرد، مغرور و آزمند:
چو با مرغ پرنده نیرو نماند/غمی گشت پرها به خوی درنشاند-
نگونسار گشتند ز ابر سیاه/کشان بر زمین از هوا تخت شاه-
سوی بیشهٔ شیرچین آمدند/به آمل بروی زمین آمدند-
به جای بزرگی و تخت نشست/پشیمانی و درد بودش به دست-
بمانده به بیشه درون زار و خوار/نیایش همی کرد با کردگار-
همی کرد پوزش ز بهر گناه/مر او را همی جست هر سو سپاه-


بهادر امیرعضدی

"حلوان" نام عربی شارسان ِ "اران" -

و.ک(306)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی 

***

 "حلوان" نام عربی شارسان ِ "اران" - 

***

 قباد ساسانی -

 نهاد اندر آن مرز آتشکده/بزرگی به نوروز و جشن سده -

 مداین پی افکند جای کیان/پراکنده بسیار سود و زیان -

 از اهواز تا پارس یک شارسان/بکرد و برآورد بیمارسان - 

اران خواند آن شارسان را قباد/که تازی کنون نام حلوان نهاد -

 گشادند هر جای رودی ز آب/زمین شد پر از جای آرام و خواب -  


فردوسی و تشریح مهندسی ساختار ایوان مداین - بخش پنجم

و.ک(307,5)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی 

***

فردوسی و تشریح مهندسی ساختار ایوان مداین - بخش پنجم 

***

 شار یا لوستر ایوان مداین:

 یکی حلقه زرین بدی ریخته/ازان چرخ، کار اندر آویخته -

 فرو هشته زو سرخ زنجیر زر/به هر مهره ای در نشانده گهر -

 چو رفتی شهنشاه بر تخت عاج/بیاویختندی ز زنجیر تاج - – 

فردوسی و تشریح مهندسی ساختار ایوان مداین - بخش چهارم

و.ک(307,4)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی 

***

فردوسی و تشریح مهندسی ساختار ایوان مداین - بخش چهارم 

***

 فرعان - معمار خسرو پرویز - سازنده پی ایوان مداین

***

 معمار خسرو پرویز - یکی از سازندگان مداین، که بعد از ساخت پی و دیوار مداین، متواری شد:

  شب آمد بشد کارگر نا پدید/چنان شد کزان پس کس او را ندید - 

چو بشنید خسرو که فرعان گریخت/به گوینده بر، خشم فرعان بریخت -  

بهادر امیرعضدی

فردوسی و تشریح مهندسی ساختار ایوان مداین - بخش سوم


و.ک(307,3)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی 

***

 فردوسی و تشریح مهندسی ساختار ایوان مداین - بخش سوم 

***

نا ترازی و کجی (شاقولی نبودن) دیوار مداین:

 فرستاد و رفتند ز ایوان شاه / گران مایه استاد با نیک خواه -

 همی برد دانای رومی رسن / همان مرد را نیز با خویشتن - 

بپیمود بالای کار و برش / کم آمد ز کار از رسن هفت رش - 

رسن باز بردند نزدیک شاه / بگفت آنک با او بیامد به راه -

 چنین گفت رومی که ار زخم کار / برآوردمی، بر سر ای شهریار -

 نه دیوار ماندی نه طاق و نه کار / نه من ماندمی بر در شهریار -  


چو شد هفت سال آمد ایوان به جای / پسندیده ی خسرو پاک رای -  

بهادر امیرعضدی