و.ک(309)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
گشتاسب و قبای چوپانی و آهنگری و جامه ی زربفتِ رومی در هیئت دبیران
***
قبای چوپانی و آهنگری بیشتر به قد و قواره و تن پیلوار و یال و کوپال گشتاسب می برازد تا جامه ی زربفتِ رومی در هیئت دبیران:
چو در شهر آباد چندی بگشت / ز ایوان به دیوان قیصر گذشت -
به اسقف چنین گفت کای دستگیر / ز ایران یکی نامجویم دبیر -
بدین کار باشم ترا یارمند / ز دیوان کنم هرچ آید پسند -
دبیران که بودند در بارگاه / همی کرد هریک به دیگر نگاه -
این چنگ و این پنجه های پولادین، "کِلک و قرطاس" را در هم همی بپیچانند. این بر و بازو را کمان و کمند درخورست:
«کزین، کلکِ پولاد گریان شود / همان روی قرطاس بریان شود» -
یکی باره باید به زیرش بلند / به بازو کمان و به زین بر کمند -
به آواز گفتند ما را دبیر / زیانست پیش آمدن ناگزیر -
چو بشنید گشتاسپ دل پر ز درد / ز دیوان بیامد دو رخساره زرد -
یکی باد سرد از جگر برکشید / به نزدیک چوپان قیصر رسید -
جوانمرد را نام نستاو* بود / دلیر و هشیوار و با تاو بود -
به نزدیک نستاو چون شد فراز / برو آفرین کرد و بردش نماز -
نگه کرد چوپان و بنواختش / به نزدیکی خویش بنشاختش -
شد آن دردها بر دلش بر گران / بیامد به بازار آهنگران -
بدو گفت آهنگر ای نیکخوی / چه داری به دکان ما آرزوی -
چنین داد پاسخ که ای نیکبخت / نپیچم سر از پتک وز کار سخت -
مرا گر بداری تو یاری کنم / برین پتک و سندان سواری کنم -
چو بشنید بوراب** زو داستان / به یاری او گشت همداستان -
به گشتاسپ دادند پتکی گران / برو انجمن گشته آهنگران -
بزد پتک و بشکست سندان و گوی / ازو گشت بازار پر گفت وگوی –
بهادر امیرعضدی
.........................................................................
نستاو*: چوپان قیصر، که مسیرِ راهیابی گشتاسب را به بارگاه قیصر، هموار کرد.
بوراب **: آهنگر رومی که گشتاسب بر سندان او کوبید و آنرا به دو نیم کرد:
گشتاسب،
شد آن درد ها بر دلش بر گران/بیامد به بازار آهنگران -
یکی نامور بود بوراب نام / پسندیده آهنگری شادکام -
همی ساختی نعل اسبان شاه/بر قیصر اورا بدی پایگاه –
بهادر امیرعضدی