برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
فریدون پس از چیرگی بر ضحاک و فرو نشستن آشوب و آشفتگی، مردمان را به آرامش و ادامه ی روند معمول زندگی شان فرا می خواند.
***
فریدون، مردمان را به آرامش فرا می خواند:
بفرمود کردن به در بر خروش/که هر کس که دارید بیدار هوش-
نباید که باشید با ساز جنگ/نه زین گونه جوید کسی نام و ننگ-
سپاهی نباید که به پیشهور/به یک روی جویند هر دو هنر-
یکی کارورز و یکی گرزدار/سزاوار هر کس پدیدست کار-
چو این کار آن جوید آن کار این/پرآشوب گردد سراسر زمین-
به بند اندرست آنکه ناپاک بود/جهان را ز کردار او باک بود-
شما دیر مانید و خرم بوید/به رامش سوی ورزش خود شوید-
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پیوند عاطفی انسان و گاو، در شاهنامه - 10
***#بهادر امیرعضدی
و.ک(124)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***دور شدن فرّه ی ایزدی از سر ِ جمشید:
جهان را فزوده بدو آبروی/فروزان شده تخت شاهی بدوی-
منم گفت با فرهٔ ایزدی/همم شهریاری همم موبدی-
به جمشید بر تیرهگون گشت روز/همی کاست آن فر گیتیفروز-
روی گردانی مردمان از جمشید:
از آن پس برآمد ز ایران خروش/پدید آمد از هر سویی جنگ و جوش-
سیه گشت رخشنده روز سپید/گسستند پیوند از جمشید-
برو تیره شد فرهٔ ایزدی/به کژی گرایید و نابخردی-
پدید آمد از هر سویی خسروی/یکی نامجویی ز هر پهلوی-
سپه کرده و جنگ را ساخته/دل از مهر جمشید پرداخته-
روی آوری مردمان به تازیان:
یکایک ز ایران برآمد سپاه/سوی تازیان برگفتند راه-
شنودند کانجا یکی مهترست/پر از هول شاه اژدها پیکرست-
سواران ایران همه شاهجوی/نهادند یکسر به ضحاک روی-
به شاهی برو آفرین خواندند/ورا شاه ایران زمین خواندند-
کی اژدهافش بیامد چو باد/به ایران زمین تاج بر سر نهاد-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
ردِّ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه، در شاهنامه
***
(۸۲) - اصطلاح ِ "اجاق کور" در شاهنامه ی فردوسی
***
سرو، شاه ِ یمن:
به اختر* کس آندان که دخترش نیست/چو دختر بود روشن اخترش نیست-* به اختر = بهروز، خوشبخت، سعادتمند، دارای ستاره ی بخت و اقبال.
بهادر امیرعضدی