برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

زنبارگی بهرام گور

و.ک(223)  

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***
زنبارگی بهرام گور* 
***

 چنین گفت با موبدان روزبه/ که اکنون شود شاه ایران به ده -
نشنید بدان خان گوهر فروش / همه سوی گفتار دارید گوش -
بخواهد همان دخترش از پدر / نهد بیگمان بر سرش تاج زر -
 نیابد همی سیری از خفت و خیز/ شب تیره زو جفت گیرد گریز-
شبستان مر او را فزون از صدست/ شهنشاه زینسان که باشد بدست -
کنون نه صد و سی زن از مهتران / همه بر سران افسر از گوهران -
 ابا یاره و تاج و با تخت زر / درفشان ز دیبای رومی گهر -
شمرده ست خادم به مشکوی شاه / کزیشان یکی نیست بیدستگاه -
 همی باژ خواهد ز هر مرز و بوم / به سالی بریشان رود باژ روم -
 دریغ آن بر و کتف و بالای شاه / دریغ آن رخ مجلس آرای شاه -
 نبیند چنو کس به بالای و زور / به یک تیر بر هم بدوزد دو گور -
تبه گردد از خفت و خیز زنان / به زودی شود سست چون پرنیان -
کند دیده تاریک و رخساره زرد / به تن سست گردد به لب لاژورد -
ز بوی زنان موی گردد سپید / سپیدی کند در جهان ناامید -
 جوان را شود گوژ بالای راست / ز کار زنان چندگونه بلاست -
به یک ماه یک بار آمیختن / گر افزون بود خون بود ریختن -
 همین بار از بهر فرزند را / بباید جوان خردمند را -
چو افزون کنی کاهش افزون کند/ ز سستی تن مرد بیخون کند-
...............................................................................
پ ن:
 * بهرام گور، پسر ِ یزدگردِ بزهکار:
یکی کودک آمدش هرمزد روز/به نیک اختر و فال گینی فروز -
 هم آنگه پدر کرد بهرام نام/ازان کودک خرد شد شادکام -
 
بهرام گور به قهر، نزد نعمان ِ منذر به یمن رفت و پذیرفته شد.
 تربیت شده مندز و نعمان عرب ، رقیب خسرو در شاهی، تاج را از بین شیران گستهم(دائی خسرو پرویز) ربود و شاه شد. ۹۳۴ زن داشت. گوانوی، به سخن گویی ایرانیان، به نزد منذر رفت، نعمان و منذر از قسانیان و شیبان، نفر آوردند و بهرام گور را در مقابل خسرو پرویز  حمایت کردند.

نژاد مادری بهرام گور از شمیران شاه:
 ز مادر نبیره ی شمیران شهم/ز هر گوهری با خرد همرهم -
 بران دین زردشت ِ پیغمبرم/ز راه نیاکان خود نگذرم -
 کسی را کجا رانده بد یزدگرد/بجست و به یک شهرشان کرد گرد -
 همه روز نخجیر بد کار اوی/دگر اسب و میدان و چوگان و گوی -
 شکارش نباشد جز از شیر و گور/ازیراش خوانند بهرام گور -

بهرام گور، در حالت ایستاده، در شکار گاه خوابش برد و پدرش(یزدگردِ بزهکار)، او را تنبیه و به بند کشید.
بهرام ِ گور:

 پدرم آنک زو دل پر از درد بود/نبد دادگر ناجوانمرد بود -

بهادر امیرعضدی

باز نگری و مرور تاریخ و آموختن از نیک و بد ِ گذشتگان در شاهنامه - (۱۲)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***

باز نگری و مرور تاریخ و آموختن از نیک و بد ِ گذشتگان در شاهنامه - (۱۲)

***

تاریخنگاری، بخشی از "هنر" فردوسی و نشر ِ تاریخ ِ ایران زمین، بخشی از "هدف" فردوسی در تدوین شاهنامه
***

حکیم خردمند طوس از شاهنامه اش(گنجینه ی راز  و رمز و نام و نشان پیشینیانمان) می گوید:

ندارد کسی خوار فال مرا/ کجا بشمرد ماه و سال مرا-

 نگه کن که این نامه تا جاودان/ درفشی بود بر سر بخردان-

 بماند بسی روزگاران چنین/ که خوانند هرکس برو آفرین- 


بهادر امیرعضدی

باز نگری و مرور تاریخ و آموختن از نیک و بد ِ گذشتگان در شاهنامه - (۱۱)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***

باز نگری و مرور تاریخ و آموختن از نیک و بد ِ گذشتگان در شاهنامه - (۱۱)

***

تاریخنگاری، بخشی از "هنر" فردوسی و نشر ِ تاریخ ِ ایران زمین، بخشی از "هدف" فردوسی در تدوین شاهنامه
***

چو بگذشت سال از برم شست و پنج/  فزون کردم اندیشه ی درد و رنج-
 به تاریخ شاهان نیاز آمدم/ به پیش اختر دیرساز آمدم-
 بزرگان و با دانش آزادگان/ نبشتند یکسر همه رایگان-
نشسته نظاره من از دورشان/ تو گفتی بدم پیش مزدورشان -
جزاحسنت ازیشان نبد بهره ام/ بکفت* اندر احسنت شان زَهره ام-
..............................
پ ن:

* بکفت، بگسست، پاره شد، درید.

 همی پوست بر تنش گفتی بکفت  همی پوستشان بر تن از غم بکفت وگر پوست بر تن کسی را بکفت همی بند جانش ز رستم بکفت به آوردگه رفت نیزه بکفت  (کف ِ  دست) 


بهادر امیرعضدی


باز نگری و مرور تاریخ و آموختن از نیک و بد ِ گذشتگان در شاهنامه - (۱۰)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***

باز نگری و مرور تاریخ و آموختن از نیک و بد ِ گذشتگان در شاهنامه - (۱۰)

***

تاریخنگاری، بخشی از "هنر" فردوسی و نشر ِ تاریخ ِ ایران زمین، بخشی از "هدف" فردوسی در تدوین شاهنامه
 ***

کجا آن حکیمان و دانندگان/ همان رنجبردار خوانندگان-
 کجا آن سر تاج شاهنشهان/ کجا آن دلاور گرامی مهان-
 کجا آن بتان پر از ناز و شرم/ سخن گفتن خوب و آوای نرم-
کجا آنک بر کوه بودش کنام/ رمیده ز آرام وز کام و نام-
چو گیتی تهی ماند از راستان/ تو ایدر ببودن مزن داستان-
 ز خاکیم و باید شدن زیر خاک/ همه جای ترس ست و تیمار و باک-
تو رفتی و گیتی بماند دراز/ کسی آشکارا نداند ز راز-
جهان سر به سر عبرت و حکمت ست/ چرا زو همه بهر من غفلت ست-
 تو چنگ فزونی زدی بر جهان/  گذشتند بر تو بسی همرهان-
چو زان نامداران جهان شد تهی/ تو تاج فزونی چرا برنهی-
 نباشی بدین گفته همداستان/ یکی شو بخوان نامه ی باستان-

 کزیشان جهان یکسر آباد بود/ بدانگه که اندر جهان داد بود-

بهادر امیرعضدی

باز نگری و مرور تاریخ و آموختن از نیک و بد ِ گذشتگان در شاهنامه - (۹)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
*** 

باز نگری و مرور تاریخ و آموختن از نیک و بد ِ گذشتگان در شاهنامه - (۹)

***

تاریخنگاری، بخشی از "هنر" فردوسی و نشر ِ تاریخ ِ ایران زمین، بخشی از "هدف" فردوسی در تدوین شاهنامه
***

کهن گشته این داستان ها ز من/ همی نو شود بر سر انجمن-
 زگفتار دهقان کنون داستان / تو برخوان و برگوی با راستان -
  اگر زندگانی بود دیریاز / برین وین خرم بمانم دراز -

 یکی میوه داری بماند ز من/ که نازد همی بار او بر چمن-

بهادر امیرعضدی