برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
روایت های دوازده گانه فردوسی از شباهت های رستم با زرتشت - بخش (9)
***
رستم، پهلوان حماسی ایرانشهر، زرتشت پهلوان آیینی ایران شهر.
***
نبوغ فردوسی حکیم خردمند طوس در همسان سازی های روند بالیدن و به عرصه رسیدن رستم و زرتشت - بخش (9)
***
شباهت هفت خوان رستم و هفت خوان زرتشت.
نقش رستم در رهاندن کیکاووس و همراهانش از شر دیوان مازندران و باز گرداندن بینایی به دیدگان آنان.
هفت خوان رستم:
هفتخوان رستم در قامت ناجی ایران و کیکاووس شاه ایران از دست دیوان مازندران و رهانیدن کیکاووس و همراهان از "تاریکی":
هفتخوان رستم عبارتند از:
۱ - گذر از بیابان خشک
۲ - کشتن رخش، شیر را
۳ - رزم رستم با اژدها
۴ - زن جادو
۵ - گرفتار شدن اولاد بر دست رستم
۶ - رسیدن رستم به نزد کاووس و ایرانیان
۷ - رزم رستم با دیو سپید
مراحل هفت گانه ی طی شده ی زرتشت و رسیدنش به جایگاه پیامبری در دربار گشتاسب و قوام و دوام دادن به توان سرداری و سرحد داری گشتاسب.
هفتخوان زرتشت.
هفت مرحله در کودکی و سپس هفت مرحله در زندگی زرتشت:
۱ - در دینکرد ، فصل ۳ بند ٤ ذکر شده است که دورسر و کرپ، نامی ترین جادوگر، خواست تا سر ِ نرم زردشت را بفشارد ولی دستانش خشک شد. این کرپ همچنین بر ذهن پوروشسب(پدر زرتشت) انداخت که فرزندش(زرتشت) را نابود کند همان ٥-٦).
٢ – پدر(پوروشسب)، نیز ابتدا فرزند(زرتشت) را به آتش انداخت همان (۹-۱۰)
۳ - (زرتشت) را بر گذرگاه گله گاوان و اسبان نهاد.
۴ - که در هر دو مورد گاو و اسب پیشرو مانع از آسیب به زردشت شدند و هر بار، مادر، در نهایت فرزند را یافت و برد (۱٤۱۱)
۵- در نهایت نیز پدر کودک را در خانه گرگی نهاد که بچه هایش کشته شده بودند ولی پوزه گرگ خشک شد و میشی کودک(زرتشت) را شیر داد و مجدداً مادر کودک را رهاند(۱۵-۱۸) (آموزگار - تفضلی ۱۳۸۰ ، ص ٣٦، ٧٤-٧٦).
٦ - در دینکرد ۷ فصل ۳ بند ۳۲-۳۳ ذکر شده است که زردشت هفت ساله بود که دورسر و گرپ و برادر وریش کرپ، به دیدن او آمدند که ابتدا خواستند او را بترسانند که موفق نشدند (همان ص ۷۹)
۷ - در گزیده های زاد اسپرم فصل ۱۱ بند ۶-۸ در خصوص مقابله او با بدخواهان دو دوران کودکی آمده است که برادر وریش، خواست جامی که در آن ادرار کرده بود به زردشت بخوراند و او را مثل خود کند ولی زردشت جام را وارونه کرد. او حتی دلو شیری که بنا بود کرپ ها بر آن دعا خوانند واژگون کرد دینکرد ۷ فصل ۳ بند (٣٤) و خواست که زردشت را نفرین کند ولی زردشت این کار را کرد و آن کرپ، مُرد (همان، ص (۸۱-۸۲).
بهادر امیرعضدی