برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

روایت های دوازده گانه فردوسی از شباهت های رستم با زرتشت - بخش (11)

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی 

***

روایت های دوازده گانه فردوسی از شباهت های رستم با زرتشت - بخش (11)


***

رستم، پهلوان حماسی ایرانشهر، زرتشت پهلوان آیینی ایران شهر.

***

نبوغ فردوسی حکیم خردمند طوس در همسان سازی های روند بالیدن و به عرصه رسیدن رستم و زرتشت - بخش (11)

***

شباهت کشته شدن رستم در پیری به دست برادر ناتنی اش(شغاد) و زرتشت در پیری به دست نا برادری خودش(؟):

 

 

 

کشته شدن رستم به دست برادرنا تنی اش(شغاد).

شغاد فرزند زال و کنیزش:

که در پرده بد زال را برده ای/نوازندهٔ رود و گوینده ای-

کنیزک پسر زاد روزی یکی/که ازماه پیدا نبود اندکی-

بجز کام و آرام و خوبی مباد/ورا نام کرد آن سپهبد شغاد-

 

شغاد در پی گرفتن باژ و ساو رستم از شاه کابل(پدر زن شغاد)، کین نا برادریش(رستم) را به دل می گیرد:   

چو هنگام باژ آمد آن بستدند/همه کابلستان بهم بر زدند-

دژم شد ز کار برادر شغاد/نکرد آن سخن پیش کس نیز یاد-

ببرد از میان لشکری چاه کن/کجا نام بردند زان انجمن-

به خاشاک کرده سر چاه کور/که مردم ندیدی نه چشم ستور-

بزد گام رخش تگاور به راه/چنین تا بیامد میان دو چاه-

دو پایش فروشد به یک چاهسار/نبد جای آویزش و کارزار-

بن چاه پر حربه و تیغ تیز/نبد جای مردی و راه گریز-

بدرید پهلوی رخش سترگ/بر و پای آن پهلوان بزرگ-

 

رستم کین خود از نابردری خود(شغاد) را می ستاند و جان می دهد:

مرا زور دادی که از مرگ، پیش/ازین بی وفا خواستم کین خویش-

بگفت این و جانش برآمد ز تن/برو زار و گریان شدند انجمن-

 

کشته شدن زرتشت به دست برادر ناتنی اش(؟).

بنابر روایاتی مانند دینکرد ، فصل ۵ بند ۱ زردشت در ۷۷ سالگی به دست نا برادریش کشته شده است آموزگار - تفضلی ۱۳۸۰، ص ۲۷ (۱۰۲۸۰)

 

بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد