و.ک(040)
مروری بر دو عبارت ِ چمانندهٔ چرمه و چمانندهٔ دیزه
***چمانندهٔ دیزه هنگام گرد/چرانندهٔ کرگس اندر نبرد-
دکتر جلال خالقی مطلق:
چمانندهٔ چرمه هنگام گرد/چرانندهٔ کرگس اندر نبرد-
شایان توجه ست که در چاپ مسکو در بخش پادشاهی گشتاسب، چنین آمده.
چاپ مسکو:
یکی چرمه ای برنشسته سمند/یکی گام زن بارهٔ بی گزند-
چمانندهٔ چرمهٔ نونده جوان/یکی کوه پارست گوی روان-..........................
پ ن:
*نَوَند، شهری در توران زمین - محل ِ آتشکده آذر برزین و نیز شکار گاه اختصاصی افراسیاب تورانی که رستم با هفت گرد ایرانی، در آنجا بساط میگساری را چیدند:
شنیدم که روزی گو پیلتن/یکی سور کرد از در انجمن –
به جایی کجا نام او بد نوند/بدو اندرون کاخهای بلند –
کجا آذر تیز برزین کنون/بدانجا فروزد همی رهنمون –
نوند، شاهنامه چاپ سنگی کلکته:
نَوَند، اسب تیز رو و هر تیز رونده - شاطر - پیک - آواز - و نیز نام مبارزی ست
کوه پار*، به مانند پاره ای از کوه، لختی از کوه، کوه پیکر
چرمهء نَوَندهٔ* جوان، اسب ِ جوان ِ نَوَندی، از نَوَند
بهادر امیرعضدی
و.ک(004,2)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
باور ِ حکیم فرزانه ی طوس، به بیگانگی
دادار دادگر با بیدادگری - بخش 2
***
باور ِ حکیم فرزانه ی طوس، به بیگانگی دادار دادگر
با بیدادگریِ گردان سپهر -
***
فردوسی و بیدادگری گردان سپهر:
***
"من آنم
سزد گر بنالم ز داد".
زال پیش پدر، از بیدادی که پیش ازین بر او روا داشته
شده ست می نالد:
به سام آنگهی گفت زال جوان/که چون زیست خواهم من ایدر نوان-
جدا پیشتر زین کجا داشتی/مدارم که آمد گه آشتی-
کسی کو ز مادر گنه کار زاد/من آنم سزد گر بنالم ز داد-
گهی زیر چنگال مرغ اندرون/چمیدن به خاک و چریدن ز خون-
کنون دور ماندم ز پروردگار/چنین پروراند مرا روزگار-
ز گل بهرهٔ من بجز خار نیست/بدین با جهاندار پیگار نیست-
سام به زال زر:
بیرون
ریز هر آنچه را در دل انباشته داری، عقده ی دل بگشا. دلت را از بغض بپرداز.
بدو گفت پرداختن دل، سزاست/بپرداز و بر گوی هرچت هواست-
ستاره
شمر مرد اخترگرای/چنین زد ترا ز اختر نیک رای-
که ایدر ترا باشد آرامگاه/هم ایدر سپاه و هم ایدر کلاه-
گذر نیست بر حکم گردان سپهر*/هم ایدر بگسترد بایدت مهر-
*حکیم طوس، باز گردن آویز بی مهری و غداری و شقاوت را آویزه ی گردن سپهر می کند و با ذکاوت و هوشمندی، دادار دادگر را ازین جباریت و قهاریت، بری و دور نگه میدارد.
حکیم، پژواک دل خودش را از زبان سام به گوش ما می رساند.
چنان گشت زال از بس آموختن/تو گفتی ستاره ست از افروختن-
به رای و به دانش به جایی رسید/که چون خویشتن در جهان کس ندید-
بدین سان همی گشت گردان سپهر/ابر سام و بر زال گسترده مهر*-
زال زر، آنچنان سر ِ سروری می یابد و قد بر می افرازد، گویی که "حتا" گردان سپهر هم به شرمساری از شکوه و فرزانگی زال غافلگیر شده و از شقاوت و بی مهری همیشگی دست بر میدارد و به زال مهر می ورزد.
درین چند بیت اخیر، شاهد رخ نمودن اغراق در شاهنامه هستیم.
بهادر امیرعضدی
و.ک(080)
همزمانی "اتفاق عجیب ِ" تولد برمایه با تولد فریدون
***[زن در شاهنامه، دکتر جلال خالقی مطلق، برگردان از آلمانی: مریم رضایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۵۸-۶۰]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
&&&&
همزمانی "اتفاق عجیب ِ" تولد برمایه با تولد فریدون
***
عدم تناسب بین همزمانی تولد برمایه و تولد فریدون و شیر خوردن فریدون از برمایه ی تازه متولد شده.
ویکی پدیا:
گوساله ماده پس از رسیدن به سن بلوغ جنسی که از ده ماهگی به بعد است، بهطور میانگین هر ۲۱ روز یکبار فحل میآید و آماده پذیرش دام نر میشود. نخستین تلقیح مصنوعی در این گاوها بعد از یک سالگی اتفاق میافتد. دوران حاملگی ۹ ماه طول میکشد و گاو شیرده در حدود دو سالگی نخستین فرزند خود را بزاید.
و
بارداری گاو در حدود ۲۷۹ روز است که اکثریت رشد پستان در این دوره اتفاق می افتد. شیردهی واقعی گاو، از زمان زایمان شروع می شود. این مرحله، نه تنها شامل تولید شیر می شود، بلکه شامل رشد و آغاز عملکرد غده پستانی، وضعیت متابولیک و تولید مثل گاو و رشد گوساله، می شود.
&&&
برمایه، در پیش بینی خواب ضحاک:
یکی گاو برمایه خواهد بدن/جهانجوی را دایه خواهد بدن-
تبه گردد آن هم به دست تو بر/بدین کین کشد گرزهٔ گاوسر-
تولد برمایه:
بسر بر همی گشت گردان سپهر/شده رام با آفریدون به مهر-
همان گاو کش نام بر مایه بود/ز گاوان ورا برترین پایه بود-
ز مادر جدا شد چو طاووس نر/بهر موی بر تازه رنگی دگر-
برمایه، پیش از تولد فریدون، گاوی شیرده هست:
پر از داغ دل خستهٔ روزگار/همی رفت پویان بدان مرغزار-
کجا نامور گاو برمایه بود/که بایسته بر تنش پیرایه بود-
به پیش نگهبان آن مرغزار/خروشید و بارید خون بر کنار-
بدو گفت کاین کودک شیرخوار/ز من روزگاری بزنهار دار-
پدروارش از مادر اندر پذیر/وزین گاو نغزش بپرور به شیر-
سه سالش همی داد زان گاو شیر/هشیوار بیدار زنهارگیر-
نتیجه:
بنابرین، تولد برمایه با تولد فریدون نمیتواند همزمان بوده باشد و در صورت همزمانی تولد برمایه با تولد فریدون، فریدون از مادر برمایه شیر خورده ست.
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
(160) - مترادف اصطلاحِ "چشم ِ امید به کسی داشتن" در شاهنامه ی فردوسی.
***
ردّ ِ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه در شاهنامه.
***
سام به منوچهر:
جهان پهلوان سام بر پای خاست/چنین گفت کای خسرو داد راست-
ز شاهان مرا دیده بر دیدنست/ز تو داد و ز ما پسندیدنست-
بهادر امیرعضدی