و.ک(040)
مروری بر دو عبارت ِ چمانندهٔ چرمه و چمانندهٔ دیزه
***چمانندهٔ دیزه هنگام گرد/چرانندهٔ کرگس اندر نبرد-
دکتر جلال خالقی مطلق:
چمانندهٔ چرمه هنگام گرد/چرانندهٔ کرگس اندر نبرد-
شایان توجه ست که در چاپ مسکو در بخش پادشاهی گشتاسب، چنین آمده.
چاپ مسکو:
یکی چرمه ای برنشسته سمند/یکی گام زن بارهٔ بی گزند-
چمانندهٔ چرمهٔ نونده جوان/یکی کوه پارست گوی روان-..........................
پ ن:
*نَوَند، شهری در توران زمین - محل ِ آتشکده آذر برزین و نیز شکار گاه اختصاصی افراسیاب تورانی که رستم با هفت گرد ایرانی، در آنجا بساط میگساری را چیدند:
شنیدم که روزی گو پیلتن/یکی سور کرد از در انجمن –
به جایی کجا نام او بد نوند/بدو اندرون کاخهای بلند –
کجا آذر تیز برزین کنون/بدانجا فروزد همی رهنمون –
نوند، شاهنامه چاپ سنگی کلکته:
نَوَند، اسب تیز رو و هر تیز رونده - شاطر - پیک - آواز - و نیز نام مبارزی ست
کوه پار*، به مانند پاره ای از کوه، لختی از کوه، کوه پیکر
چرمهء نَوَندهٔ* جوان، اسب ِ جوان ِ نَوَندی، از نَوَند
بهادر امیرعضدی