برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

مروری بر دو عبارت ِ چمانندهٔ چرمه و چمانندهٔ دیزه

و.ک(040)

مروری بر دو عبارت ِ چمانندهٔ چرمه و چمانندهٔ دیزه

***
حاشیه ای بر  بخشی از سخنرانی ابوالفضل خطیبی، دانشگاه تهران، ۲۴ آذر ۹۴
بررسی دست نویسهای شاهنامه و تصحیح دکتر خالقی
***

چاپ مسکو و نظامی عروضی:

چمانندهٔ دیزه هنگام گرد/چرانندهٔ کرگس اندر نبرد-


دکتر جلال خالقی مطلق:
چمانندهٔ چرمه هنگام گرد/چرانندهٔ کرگس اندر نبرد-


شایان توجه ست که در چاپ مسکو در بخش پادشاهی گشتاسب، چنین آمده.

چاپ مسکو:

 یکی چرمه ای برنشسته سمند/یکی گام زن بارهٔ بی گزند-

چمانندهٔ چرمهٔ نونده جوان/یکی کوه پارست گوی روان-
(چماننده چرمهء  نَوَندهٔ* جوان/یکی کوه پارست* گوی روان-)

..........................

پ ن:

*نَوَند، شهری در توران زمین - محل ِ آتشکده آذر برزین و نیز شکار گاه اختصاصی افراسیاب تورانی که رستم با هفت گرد ایرانی، در آنجا  بساط میگساری را چیدند:

 شنیدم که روزی گو پیلتن/یکی سور کرد از در انجمن –
 به جایی کجا نام او بد نوند/بدو اندرون کاخهای بلند –
کجا آذر تیز برزین کنون/بدانجا فروزد همی رهنمون –


نوند، شاهنامه چاپ سنگی کلکته:
نَوَند، اسب تیز رو و هر تیز رونده - شاطر - پیک - آواز - و نیز نام مبارزی ست


کوه پار*، به مانند پاره ای از کوه، لختی از کوه، کوه پیکر

چرمهء  نَوَندهٔ* جوان، اسب ِ  جوان ِ  نَوَندی، از نَوَند


بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد