برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
باز نگری و مرور تاریخ و آموختن از نیک و بد ِ گذشتگان در شاهنامه - (۸)
***
تاریخنگاری، بخشی از "هنر" فردوسی و نشر ِ تاریخ ِ ایران زمین، بخشی از "هدف" فردوسی در تدوین شاهنامهبرگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
باز نگری و مرور تاریخ و آموختن از نیک و بد ِ گذشتگان در شاهنامه -(۷)
***
تاریخنگاری، بخشی از "هنر" فردوسی و نشر ِ تاریخ ِ ایران زمین، بخشی از "هدف" فردوسی در تدوین شاهنامهکزان برتران یادگارش بود/همان مونس روزگارش بود-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
بازرگانی، ترفندی برای نفوذ به سرحدات دشمن - (۵)
***
رد و رگه ی بستر و کانال ِ اقتصاد و بازرگانی، در قامت ِ روزنه ی نفوذ دشمنان و بیگانگان در شاهنامه.
***کجا نام او بود دانا پناه/که بهرام را او بدی نیک خواه -
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
بازرگانی، ترفندی برای نفوذ به سرحدات دشمن - (۴)
***
رد و رگه ی بستر و کانال ِ اقتصاد و بازرگانی، در قامت ِ روزنه ی نفوذ دشمنان و بیگانگان در شاهنامه.رفتن شاپور* به روم:
چو آباد شد زو همه مرز و بوم/چنان آرزو کرد کاید به روم-
ببیند که قیصر سزاوار هست/ابا لشکر و گنج و نیروی دست-
همان راز بگشاد با کدخدای/یک پهلوان گرد با داد و رای-
همه راز و اندیشه با او بگفت/همی داشت از هرکس اندر نهفت-
چنین گفت کاین پادشاهی به داد/بدارید کزداد باشید شاد-
دگر را فروشم به زر و به سیم/ به قیصر پناهم نپیچم ز بیم-
بِخَرّم هر آنچم بباید ز روم/ روم سوی ایران ز آباد بوم-
"جفا دیده مردی" هویت شاپور را به قیصر می نمایاند:
جفا دیده ایرانی یی بد به روم/چنانچون بود مرد بیداد و شوم -
به قیصر چنین گفت کای سرفراز/یکی نو سخن بشنو از من به راز-
که این نامور مرد بازارگان/که دیبا فروشد به دینارگان-
شهنشاه شاپور گویم که هست/به گفتار و دیدار و فر و نشست-
چو بشنید قیصر سخن تیره شد/همی چشمش از روی او خیره شد-
قیصر، شاپور را می شناسد:
چو شد مست برخاست شاپور شاه/همی داشت قیصر مر او را نگاه -
بیامد نگهبان و او را گرفت/ که شاپور نرسی تویی ای شگفت-
به جای زنان برد و دستش ببست/به مردی ز دام بلا کس نجَست -
بر مست، شمعی همی سوختند/به زاریش در چرم ِ خر دوختند -
.........................................................................
پ ن:
شاپور اورمزد، شاپور اورمزد نرسی، شاپور ذوالاکتاف، یا پیروز شاه نام دیگرِ شاپور:
همی خواندندیش پیروز شاه/همی بود یک چند با تاج و گاه -
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
بازرگانی، ترفندی برای نفوذ به سرحدات دشمن - (۳)
***
رد و رگه ی بستر و کانال ِ اقتصاد و بازرگانی، در قامت ِ روزنه ی نفوذ دشمنان و بیگانگان در شاهنامه.
پ ن:
* پشوتن،
پسر گشتاسب و کتایون، برادر اسفندیار:
پس آن دختر نامور قیصرا/که ناهید بد نام آن دخترا -
کتایونش خواندی گرانمایه شاه/دو فرزندش آمد چو تابنده ماه -
یکی نامور فرخ اسفندیار/شه کارزاری نبرده سوار -
پشوتن دگر گرد شمشیر زن/شه نامبردار لشکر شکن -
پشوتن یکی مرد بیدار بود/سپه را ز دشمن نگهدار بود -
** اسفندیار،
برای به بند در آوردن رستم به زابل رفت و بدست رستم کشته شد -
اسفندیار، شمشیر دین بهی:
نخستین کمر بستم از بهر دین/تهی کردم از بت پرستان زمین -
اسفندیار، زرتشت و دین بهی را پر و بال داد:
بر افروختم آتش زردهشت/که با مجمر آورده بود از بهشت -
اسفندیار پنج برادر داشت:
برادرش بد پنج دانسته راه / همه از در تاج و همتای شاه -
پشوتن ، نیوزاد ، شیداسب، فرشید ورد . به تعبیری سی و هفت برادر داشت.
اسفندیار :
برادر جهان بین من سی و هشت/که از خونشان لعل شد خاک دشت -
برادران اسفندیار همگی در جنگ با ارجاسب کشته شدند:
پسر بود گشتاسب را سی و هشت/دلیران کوه و سواران دشت -
بکشتند یکسر بران رزمگاه/به یکبارگی تیره شد بخت شاه -
جاماسب به اسفندیار :
برادر که بد مر ترا سی و هشت/ازان پنج ماند و دگر در گذشت -
بهادر امیرعضدی