برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

رجز خوانی در شاهنامه - ۹ - رجز خوانی رهام و هومان

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***

 رجز خوانی در شاهنامه - ۹ - رجز خوانی رهام و هومان

***

رجز خوانی، از فراز های شور انگیز و گرمی بخش آوردگاه نبرد های تن به تن یلان در شاهنامه.
***
رجز خوانی رهام و هومان.
***
رجز خوانی هومان:
 چو هومان ز نزد سواران برفت/بیامد بنزدیک رهام تفت-
وزانجا خروشی برآورد سخت/که ای پور سالار بیدار بخت-
 بجنبان عنان اندرین رزمگاه/میان دو صف برکشیده سپاه-
به آورد با من ببایدت گشت/سوی رود خواهی وگر سوی دشت-
 که جوید نبردم ز جنگاوران/بتیغ و سنان و بگرز گران-
هرآنکس که پیش من آید به کین/زمانه برو بر نوردد زمین-
وگر تیغ ما را ببیند بجنگ/بدرّد دل شیر و چرم پلنگ-

رجز خوانی رهام:
چنین داد رهام پاسخ بدوی/که ای نامور گرد پرخاشجوی-
زترکان ترا بخرد انگاشتم/ازین سان که هستی نپنداشتم-
که تنها بدین رزمگاه آمدی/دلاور بپیش سپاه آمدی-
بر آنی که اندر جهان تیغدار/نبندد کمر چون تو دیگر سوار-
یکی داستان از کیان یاد کن/زفام خرد گردن آزاد کن-
که هر کو بجنگ اندر آید نخست/ره بازگشتن ببایدش جست-

 هومان:
بدو گفت هومان که خیره مگوی/بدین روی با من بهانه مجوی-
تو این رزم را جای مردان گزین/نه مرد سوارانی و دشت کین-

رجز خوانی در شاهنامه - ۸ - رجزخوانی گشتاسب مست در بارگاه پدرش، لهراسب

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی 

*** 

رجز خوانی در شاهنامه - ۸ - رجزخوانی گشتاسب مست در بارگاه پدرش، لهراسب

***

رجز خوانی، از فراز های شور انگیز و گرمی بخش آوردگاه نبرد های تن به تن یلان در شاهنامه.

***


رجزخوانی گشتاسب مست در بارگاه پدرش، لهراسب:

بفرمود لهراسپ تا مهتران/برفتند چندی ز لشکر سران- 

به خوان بر یکی جام میخواستند/دل شاه گیتی بیاراستند-

چو گشتاسپ میخورد برپای خاست/چنین گفت کای شاه با داد و راست-

 کنون من یکی بنده ام بر درت/پرستنده ی اختر و افسرت- 

ندارم کسی را ز مردان مرد/گر آیند پیشم به روز نبرد - 

مگر رستم زال سام سوار/که با او نسازد کسی کارزار-

رجز خوانی در شاهنامه - ۷ – رجز خوانی رستم در خوان پنجم از هفت خوان، برای اولاد


برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی 

*** 

رجز خوانی در شاهنامه - ۷ – رجز خوانی رستم در خوان پنجم از هفت خوان، برای اولاد

***

رجز خوانی، از فراز های شور انگیز و گرمی بخش آوردگاه نبرد های تن به تن یلان در شاهنامه.

***

رستم در خوان پنجم از هفت خوان، به اولاد:

 بخندید رستم ز گفتار اوی/ بدو گفت اگر با منی راه جوی- 

ببینی کزین یک تن پیلتن/ چه آید بران نامدار انجمن- 

به نیروی یزدان پیروزگر/ به بخت و به شمشیر تیز و هنر-

چو بینند تاو بر و یال من/به جنگ اندرون زخم کوپال من-

بدرّد پی و پوستشان از نهیب/عنان را ندانند باز از رکیب-

رجز خوانی در شاهنامه - ۶ - رجز خوانی رستم در خوان پنجم از هفت خوان، برای اولاد


برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی 

*** 

رجز خوانی، از فراز های شور انگیز و گرمی بخش آوردگاه نبرد های تن به تن یلان در شاهنامه.

***

رجز خوانی رستم در خوان پنجم از هفت خوان، برای اولاد:

***

 بدو گفت اولاد نام تو چیست/چه مردی و شاه و پناه تو کیست- 

نبایست کردن برین ره گذر/ره نره دیوان پرخاشخر-

 

چنین گفت رستم که نام من ابر/اگر ابر باشد به زور هژبر- 

همه نیزه و تیغ بار آورد/سران را سر اندر کنار آورد- 

به گوش تو گر نام من بگذرد/دم و جان و خون و دلت بفسرد- 

نیامد به گوشت به هر انجمن/کمند و کمان گو پیلتن-

هرآن مام کو چون تو زاید پسر/کفن دوز خوانیمش ار مویه گر-

تو با این سپه پیش من رانده ای همی گوز (جوز) * بر گنبد افشانده ای-

........................................

پ ن:

*  گوز (جوز)، گردو

رجز خوانی در شاهنامه - ۵ - رجز خوانی تژاو

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی 

*** 

رجز خوانی در شاهنامه - ۵ - رجز خوانی تژاو

***

رجز خوانی، از فراز های شور انگیز و گرمی بخش آوردگاه نبرد های تن به تن یلان در شاهنامه.

***

 تژاو به گیو گودرز: 

تژاو فریبنده گفت ای دلیر/درفش مرا کس نیارد بزیر- 

مرا ایدر اکنون نگینست و گاه/پرستنده و گنج و تاج و سپاه- 

همان مرز و شاهی چو افراسیاب/کس این را ز ایران نبیند بخواب- 

پرستار وز مادیانان گله/بدشت گروگرد کرده یله-

تو این اندکی لشکر من مبین/مرا جوی با گرز بر پشت زین- 

من امروز با این سپه آن کنم/کزین آمدن تان پشیمان کنم-