برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
گفتار متفاوت فریدون، اسفندیار و سهراب با مادرانشان.
***
گفتار گرم و متین فریدون با فرانک:
چو بگذشت ازان بر فریدون دو هشت/ز البرز کوه اندر آمد به دشت-
بر مادر آمد پژوهید و گفت/که بگشای بر من نهان از نهفت-
بگو مر مرا تا که بودم پدر/کیم من ز تخم کدامین گهر-
چه گویم کیم بر سر انجمن/یکی دانشی داستانم بزن-
فرانک بدو گفت کای نامجوی/بگویم ترا هر چه گفتی بگوی-
اسفندیار به پسرش، بهمن:
ز بهمن برآشفت اسفندیار/ورا بر سر انجمن کرد خوار-
بدو گفت کز مردم سرفراز/نزیبد که با زن نشیند به راز-
وگر کودکان را بکاری بزرگ/فرستی نباشد دلیر و سترگ-
گفتار سرد و برخورنده اسفندیار با کتایون:
چنین گفت با مادر اسفندیار/که نیکو زد این داستان هوشیار-
که پیش زنان راز هرگز مگوی/چو گویی سخن بازیابی بکوی-
مکن هیچ کاری به فرمان زن/که هرگز نبینی زنی رای زن-
پر از شرم و تشویر شد مادرش/ز گفته پشیمانی آمد برش-
گفتار سرد و گستاخ سهراب با تهمینه:
بر مادر آمد بپرسید زوی/بدو گفت گستاخ بامن بگوی-
که من چون ز همشیرگان برترم/همی به آسمان اندر آید سرم-
ز تخم کیم وز کدامین گهر/چه گویم چو پرسد کسی از پدر-
گر این پرسش از من بماند نهان/نمانم ترا زنده اندر جهان-
بهادر امیرعضدی