برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
درفش در شاهنامه - 11 - درفش گستهم
***
آنگاه که مردمانی دارای بیرق، ارتش و پادشاه و نماینده می شوند، می توان گفت که آن زمان نقطه آغاز تمدن آن کشور است . پرفسور آرتور کریستن سن
***
درفش گستهم:
پس پشت گودرز، گستهم بود / که فرزند بیدارگژدهم بود -
یکی نیزه بودی به چنگش به جنگ / کمان یار او بود و تیر خدنگ -
ز بازوش پیکان به زندان بدی / همی در سنگ و سندان بدی -
ابا لشکری گشن و آراسته / پر از گرز و شمشیر پر خواسته -
یکی ماه پیکر درفش از برش / به ابر اندر آورده تابان سرش -
پسش ماه پیکر، درفشی بزرگ / دلیران بسیار و گردی سترگ -
ورا نام گستهم کژدهم خوان / که لرزان بود پیل ازو ز استخوان -