برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نکوهش ِ آز، در شاهنامه - "بخش هفتم"
***
پرواز عقابهای کیکاووس:
ز روی زمین تخت برداشتند / ز هامون به ابر اندر افراشتند -
شنیدم که کاووس شد بر فلک / همی رفت تا بر رسد بر ملک -
دگر گفت ازان رفت بر آسمان / که تا جنگ سازد به تیر و کمان -
ز هر گونهای هست آواز این / نداند بجز پر خرد راز این -
« پریدند بسیار و ماندند باز / چنین باشد آنکس که گیردش آز » -
چو با مرغ پرنده نیرو نماند / غمی گشت پرها به خوی درنشاند -
نگونسار گشتند ز ابر سیاه / کشان بر زمین از هوا تخت شاه -
« به بیشی نهادست مردم دو چشم / ز کمی بود پر ز درد و ز خشم » -
نه آن ماند ای مرد دانا نه این / ز گیتی همه شادمانی گزین –
اگر چند بفزاید از رنج گنج / همان گنج گیتی نیرزد به رنج –
بهادر امیرعضدی