و.ک(279)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
جواز پیمان شکستن رستم در نبرد با پولادوند
***
جواز پیمان شکستن رستم
***
افراسیاب به پولادوند در مصاف با رستم:
بپولاد گفت ای سرافراز شیر / بکشتی گر آری مر او را بزیر -
بخنجر جگرگاه او را بکاف / هنر باید از کار کردن نه لاف -
نگه کرد گیو اندر افراسیاب / بدان خیره گفتار و چندان شتاب -
برانگیخت اسپ و برآمد دمان / چو بشکست پیمان همی بدگمان -
برستم چنین گفت کای جنگجوی / چه فرمان دهی کهتران را بگوی -
نگه کن به پیمان افراسیاب / چو جای بلا دید و جای شتاب -
بیامد همی دل بیافروزدش / بکشتی درون خنجر آموزدش -
بدو گفت رستم که جنگی منم / بکشتی گرفتن درنگی منم -
شما را چرا بیم آید همی / چرا دل به دو نیم آید همی -
اگر نیستتان جنگ را زور و دست / دل من بخیره نباید شکست -
گر ایدونک این جادوی بیخرد / ز پیمان یزدان همی بگذرد -
« شما را ز پیمان شکستن چه باک / گر او ریخت بر تارک خویش خاک* » -
من اکنون سر دیو پولادوند / بخاک اندر آرم ز چرخ بلند -
وزان پس بیازید چون شیر چنگ / گرفت آن بر و یال جنگی نهنگ -
بگردن برآورد و زد بر زمین / همی خواند بر کردگار افرین -
..............................................................................
پ ن:
* گودرز کشوادگان، نزد کیخسرو از ترفند و بند رستم در نبرد با پولادوند میگوید:
بگفت آنچ کرد او بپولادوند/ز کشتی و نیرنگ وز رنگ و بند-