و.ک(254)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
هفتاد و هشت پسر و نوه های گودرز ِ کشوادگان، در شاهنامه
***
زمانی که گیو، کیخسرو و فرنگیس در مرز توران، در شرف حمله پیران با هزار سوارش به آنان هستند، گیو به فرنگیس:
بدو گفت گیو ای مه ِ بانوان / چرا رنجه کردی بدینسان روان -
تو با شاه بر شو به بالای، تند / ز پیران و لشکر مشو هیچ کند -
جهاندار پیروز یار منست / سر اختر اندر کنار منست -
گیو به کیخسرو :
بدو گفت گیو ای شه سر فراز / جهان را به نام تو آمد نیاز -
پدر پهلوانست و من پهلوان / به شاهی نپیچیم جان و روان -
برادر مرا هست هفتاد و هشت / جهان شد چو نام تو اندر گذشت -
بسی پهلوانست، شاه اندکی / چه باشد، چو پیدا نباشد یکی -
اگر من شوم کشته دیگر بود / سر تاجور باشد افسر بود -
اگر تو شوی دور از ایدر تباه / نبینم کسی از در تاج و گاه -
تعداد پسران و نوه های گودرز:
نبیره پسر بود هفتاد و هشت/کنون ماند هشت و دگر بر گذشت -
گودرز هفتاد و هشت پسر داشت که هفتاد نفر از آنان در جنگ ِ هماون کشته شدند:
برآشفت گودرز و گفت از مهان/همی طوس کم باد اندر جهان -
نبیره پسر داشت هفتاد و هشت/بزد کوس ز ایوان به میدان گذشت -
بهادر امیرعضدی