برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

جایگاه ویژه ی "گرشاسب"، در شاهنامه و سایر متون ِ تاریخی و آیینی

و.ک(252)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

جایگاه ویژه ی "گرشاسب"، در شاهنامه و سایر متون ِ تاریخی و آیینی

***

مجسمه ی گرشاسب ِ اژدها کُش، در میدان پاستور تهران


"گرشاسب"، فرزند اَترَط، اَترَت، ثریته - پدر نریمان و برزین -


 "گرشاسب"، گنجور منوچهر:

 چو شاه یمن سرو دستورشان / چو پیروز گرشاسپ "گنجور"شان -


"گرشاسب"، از سران سپاه فریدون و منوچهر:

 منوچهر از آن جایگه، جنگجوی / به کینه، سوی تور بنهاد روی -

 بکوشید با قارن ِ رزم زن / دگر، گُرد "گرشاسپ"، زان انجمن -

 منوچهر با قارن ِ پیلتن / برون آمد از بیشهٔ نارون - 

چپ ِ لشکرش را به "گرشاسپ" داد / ابر میمنه، سام ِ یل با قباد -


 "گرشاسب"، نیاکان رستم ، از نسل جمشید شاه: 

جهاندار، داند که دستان ِ سام / بزرگ ست و با دانش و نیک نام -

 همان سام، پور ِ نریمان بُدست / نریمان ِ گُرد، از کریمان بُدست -

 بزرگست و "گرشاسب" بودش پدر / به گیتی بُدی، خسرو ِ تاجور - 


"گرشاسب"، به نقل از شادروان استاد محمد جعفر محجوب :

 گرشاسب بنا به اوستا، مثل صاحب الزمان ست که روزی ظهور خواهد کرد و ضحاک را خواهد کشت . گرشاسب در "ودای هندوان" نیز قید شده. "گرشاسب" یعنی دارنده ی اسب لاغر.  


"گرشاسب"، در اوستا:

 با لقب های زبردست، گیس‌وَر (مو بلند) و گُرز بردار (حامل گرز) یاد می‌شود. نام گرشاسپ از اوستایی کِرِساسپَ گرفته شده و به معنی «دارندهٔ اسب لاغر» است. اَترَت (ثریته) پدر گرشاسپ از خاندان سام سومین کسی از مردمان بود که نوشابه آیینی هوم را آماده کرد و به پاداش این کار مقدس دو پسر به نام‌های گرشاسپ و اورواخشیه به او عطا شد.


"گرشاسب" و باور ِ نامیرایی او:

گرشاسپ از جاودانگان و در شمار یاوران سوشیانت (موجود موعود آخرالزمان) ست. او نمرده‌ ست و تا روزگار سوشیانت در خواب خواهد بود. در این هنگام ضحاک از بند فریدون می‌گریزد و گرشاسپ او را برای همیشه نابود خواهد کرد.


"گرشاسب"، در گرشاسپ‌نامه ی اسدی طوسی:

پهلوان بزرگِ ایرانی و نیای بزرگ رستم و نامور به اژدهاکُش است. گرشاسپ‌نامه، شرح دلاوری‌های اوست.


 "گرشاسب"،از دید ِ فریدون:

ترا تا گشاده ست دست ِ بلند / بود بی گمان پای ِ دشمن، به بند  - 

تو شیری و تیغ ِ تو ز الماس بر / روان بار ابر و عنان دار بر  - 

هوا نیست نز گَرد ِ تو تیره فام / زمین نیست نسپرده اسپت به گام  - 

ز خون، کَفّ ِ شیران، به کفشیر تست / دل و رزم و کین، جفت ِ شمشیر ِ تست  - 

هنرها چنین از تو نَبَود شگفت / دلیری و رزم، از تو باید گرفت  - 

تو رنجیّ و من بر خورم از جهان / همانا که تو دستی و من، دهان - 


گرشاسب" را نباید با گرشاسپ، آخرین شاه پیشدادی "گرشاسب ِ زو ِ طهماسب"، اشتباه گرفت.


بهادر امیرعضدی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد