برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

رجز خوانی در شاهنامه - ۱۶ - رجز خوانی رستم در بارگاه کیکاووس

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***

رجز خوانی در شاهنامه - ۱۶ - رجز خوانی رستم در بارگاه کیکاووس

***

رجز خوانی، از فراز های شور انگیز و گرمی بخش آوردگاه نبرد های تن به تن یلان در شاهنامه.

***
گیو از رستم میخواهد که در رفتن به بارگاه کیکاووس، تعلل نکند:
  به روز چهارم برآراست گیو/چنین گفت با گرد سالار نیو-
که کاووس تندست و هشیار نیست/هم این داستان بر دلش خوار نیست-
به زابلستان گر درنگ آوریم/ز می باز پیگار و جنگ آوریم-
شود شاه ایران به ما خشمگین/ز ناپاک رایی درآید بکین-
بدو گفت رستم که مندیش ازین/که با ما نشورد کس اندر زمین-

بی توجهی رستم بر کیکاووس گران می آید. دل بزرگی رستم را بر نمی تابد و به رستم و طوس و گیو بر می آشوبد.

رجز خوانی کیکاووس:
چو رفتند و بردند پیشش نماز/برآشفت و پاسخ نداد ایچ باز-
یکی بانگ بر زد به گیو از نخست/پس آنگاه شرم از دو دیده بشست-
که رستم که باشد فرمان من/کند پست و پیچد ز پیمان من-
بگیر و ببر زنده بردارکن/وزو نیز با من مگردان سخن-
برآشفت با گیو و با پیلتن/فرو ماند خیره همه انجمن-
بفرمود پس طوس را شهریار/که رو هردو را زنده برکن به دار-
خود از جای برخاست کاووس کی/برافروخت برسان آتش ز نی-
بشد طوس و دست تهمتن گرفت/بدو مانده پرخاش جویان شگفت-
که از پیش کاووس بیرون برد/مگر کاندر آن تیزی افسون برد-


درشتی و برآشفتن رستم به درشتخوی و درشت کویی کیکاووس.

 رجز خوانی رستم:
تهمتن برآشفت با شهریار/که چندین مدار آتش اندر کنار-
همه کارت از یکدگر بدترست/ترا شهریاری نه اندرخورست-
تو سهراب را زنده بر دار کن/پرآشوب و بدخواه را خوار کن-
بزد تند یک دست بر دست طوس/تو گفتی ز پیل ژیان یافت کوس-
ز بالا نگون اندرآمد به سر/برو کرد رستم به تندی گذر-
به در شد به خشم اندرآمد به رخش/منم گفت شیراوژن و تاجبخش-
چو خشم آورم شاه کاووس کیست/چرا دست یازد به من طوس کیست-
زمین بنده و رخش گاه منست/نگین گرز و مغفر کلاه منست-
شب تیره از تیغ رخشان کنم/به آورد گه بر سرافشان کنم-
سر نیزه و تیغ یار من اند/دو بازو و دل شهریار من اند-
چه آزاردم او نه من بنده ام/یکی بندهی آفریننده ام-
به ایران ار ایدون که سهراب گرد/بیاید نماند بزرگ و نه خرد-
شما هر کسی چارهی جان کنید/خرد را بدین کار پیچان کنید-

به ایران نبینید ازین پس مرا/شما را زمین پر کرگس مرا-


بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد