و.ک(210)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
هرمزد نوشیروان قاتل موبدان
***هرمزد نوشیروان قاتل موبدانِ دربار، ایزد گشسب، زردهشت، بهرام آذر مهان، برزمهر، سیمای برزین، ماه آذر
***
کشتن ایزد گشسب:زردشت موبد، پیش از مرگش پیام به هرمزد ِ نوشیروان میفرستد:
بدو گفت رو پیش هرمزد گوی/که بختت ببر گشتن آورد روی-
بدین داوری نزد داور شویم/بجایی که هر دو برابر شویم-
ازین پس تو ایمن مشو از بدی/که پاداش پیش آیدت ایزدی-
تو پدرود باش ای بداندیش مرد/بد آید برویت ز بد کارکرد-
کشتن زردهشت، موبد موبدان دربار:
همی راند اندیشه بر خوب و زشت / سوی چاره ی کشتن زردهشت -
بفرمود تا زهر، خوالیگرش / نهانی برد پیش در یک خورش -
پس از کشتن زردهشت موبد موبدان به دستور هرمزد ِ نوشیروان، نظامِ دربار در هم می ریزد:
چوشد کار دانا بزاری به سر/همه کشور از درد زیر و زبر-
جهاندار خونریز و ناسازگار/نکرد ایچ یاد از بد روزگار-
کشتن بهرام آذر مهان:
بهرام آذرمهان، پس از افشای وجود وصیت نامه ای پند مند در گنجینه ی بجا مانده از کسرا انوشیروان و دادن آن پند نامه به هرمزد نوشیروان، مورد بی مهری قرار میگیرد و به بهای جانش تمام می شود:
بدو گفت بهرام کای ترک زاد / به خون ریختن تا نباشی تو شاد -
تو خاقان نژادی نه از کیقباد / که کسری ترا تاج بر سر نهاد -
بدانست هرمز که او دست خون/بیازد همی زنده بی رهنمون-
به زندان دزدان مر او را بکشت / ندارد جز از رنج و نفرین بمشت -
نماند آنزمان بر درش بخردی/همان رهنمایی و هم موبدی -
بهادر امیرعضدی