برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

پیشگویی کسرا انوشیروان و شیوه ی حکومتداریِ نابخردانه ی هرمزد در رقعه ی پرنیان

و.ک(209)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی 

 *** 

پیشگویی کسرا انوشیروان و شیوه ی حکومتداریِ نابخردانه ی هرمزد در رقعه ی پرنیان

***  

بهرام آذرمهان، رقعه ی پرنیان (پند نامه ی توام با پیشگویی کسرا انوشیروان) در باره ی حوادثی که در سال دوازدهم حکومت نابخردانه ی پسرش هرمزد روی خواهد داد را نزد هرمزد نوشیروان می برد:
پیامی فرستاد نزدیک شاه/که ای تاج تو برتر از چرخ ماه-


 بهرام آذرمهان
یکی پند گویم چو خوانی مرا/بر تخت شاهی نشانی مرا-
پیامش چو نزدیک هرمز رسید/یکی رازدار از میان برگزید- 


هرمزد نوشیروان
شب تیره بهرام را پیش خواند/به چربی سخن چند با او براند-
بدو گفت برگوی کان پند چیست/که ما را بدان روزگار بهیست-

بهرام آذرمهان 
چنین داد پاسخ که در گنج شاه/یکی ساده صندوق دیدم سیاه-
نهاده به صندوق در حُقّه ای/به حُقّه درون پارسی رقعه ای-
نبشتست بر پرنیان سپید/بدان باشد ایرانیان را امید-
به خط پدرت آن جهاندار شاه/تو را اندران کرد باید نگاه-

هرمزد نوشیروان
شتابید گنجور و صندوق جست/بیاورد پویان به مُهر درست-
جهاندار صندوق را برگشاد/فراوان ز نوشینروان کرد یاد-
به صندوق در حُقّه با مُهر دید/شتابید وزو پرنیان برکشید-
نگه کرد پس خط نوشین روان / نبشته بران رقعه ی پرنیان -
که هرمز بده سال و بر سر دوسال/یکی شهریاری بود بی همال-
ازان پس پرآشوب گردد جهان/شود نام و آواز او درنهان-
 پدید آید از هر سویی دشمنی/یکی بدنژادی وآهرمنی-
پراگنده گردد ز هر سو سپاه/فروافگند دشمن او را ز گاه-
دو چشمش کند کور خویش زنش/ازان پس برآرند هوش از تنش-
به خط پدر هرمز آن رقعه دید/هراسان شد و پرنیان برکشید-
دو چشمش پر از خون شد و روی زرد/به بهرام گفت ای جفاپیشه مرد-

چه جستی ازین رقعه اندر همی/بخواهی ربودن ز من سر همی- 


#بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد