برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

نگرش طبقاتی شاهان، در شاهنامه - بخش ۲ - جدال شاهان بر سر برتری نژاد و پیشینه

و.ک(160,2)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی  

*** 

 نگرش طبقاتی شاهان، در شاهنامه - بخش ۲ - جدال شاهان بر سر برتری نژاد و پیشینه

***

جدال شاهان بر سر برتری نژادی و پیشینه نیاکان

***

بهرام چوبینه به خسرو پرویز: 

 نه چون اردشیر اردوان را بکشت/به نیرو شد و تختش آمد به مشت- 

کنون سال چون پانصد بر گذشت/سر تاج ساسانیان سرد گشت-

کنون تخت و دیهیم را روز ماست/سر و کار با بخت پیروز ماست- 

چو بینیم چهر تو و بخت تو/سپاه وکلاه تو و تخت تو- 

بیازم بدین کار ساسانیان/چو آشفته شیری که گردد ژیان- 

ز دفتر همه نامشان بسترم/سر تخت ساسانیان بسپرم- 

بزرگی مر اشکانیان را سزاست/اگر بشنود مرد داننده راست- 


خسرو پرویز به بهرام چوبینه: اگر کیانیان از تاریخ پادشاهی تهی شوند، از تو چه باقی خواهد ماند؟

چنین پاسخ آورد خسرو بدوی/که ای بیهده مرد پیکار جوی- 

اگر پادشاهی ز تخم کیان/بخواهد شدن تو کیی درجهان- 


خسرو پرویز به بهرام چوبینه: اهالی ری، بن و ریشه ای ندارند و از صدقه ی سر اسکندر و رومیان بر تخت کیانیان نشسته اند:

همه رازیان از بنه خود کیند/دو رویند وز مردمی بر چیند- 

نخست از ری آمد سپاه اندکی/که شد با سپاه سکندر یکی- 

میان را ببستند با رومیان/گرفتند ناگاه تخت کیان-


خسرو پرویز، ماهیار را موجب تاری نژاد اسفندیار کیانی می داند: 

ز ری بود ناپاکدل ماهیار/کزو تیره شد تخم اسفندیار- 

ازان پس ببستند ایرانیان/به کینه یکایک کمر بر میان- 

نیامد جهان آفرین را پسند/ازیشان به ایران رسید آن گزند- 

کلاه کیی بر سر اردشیر/نهاد آن زمان داور دستگیر- 

به تاج کیان او سزاوار بود/اگر چند بی گنج و دینار بود-


خسرو پرویز: دیروز را باد نسیان برد. حال، پهلوان زنده را عشق ست. اکنون بیاوریم آنچه داریم ز مردی و زور: 

کنون نام آن نامداران گذشت/سخن گفتن ما همه بادگشت- 

کنون مهتری را سزاوار کیست/جهان را بنوی جهاندار کیست-


بهرام چوبینه

بدو گفت بهرام جنگی منم/که بیخ کیان را ز بن برکنم- 


خسرو پرویز:

چنین گفت خسرو که آن داستان/که داننده یاد آرد ازباستان- 

که هرگز بنادان وبیراه وخرد/سلیح بزرگی نباید سپرد-


 که چون بازخواهی نیاید بدست/که دارنده زان چیزگشتست مست- 

چه گفت آن خردمند شیرین سخن/که گر بی بنان را نشانی به بن- 

بفرجام کارآیدت رنج ودرد/بگرد درناسپاسان مگرد- 


و باز از نژاد سخن به میان می آید.


خسرو پرویز:

دلاور شدی تیز وبرترمنش/ز بد گوهر آمد تو را بدکنش- 

تو را کرد سالار گردنکشان/شدی مهتر اندر زمین کشان*- 

بران تخت سیمین وآن مهرشاه/سرت مست شد بازگشتی ز راه- 

کنون نام چوبینه بهرام گشت/همان تخت سیمین تو را دام گشت- 

بران تخت برماه خواهی شدن/سپهبد بدی شاه خواهی شدن- 

سخن زین نشان مرد دانا نگفت/برآنم که با دیو گشتی تو جفت-


بهرام چوبینه

بدو گفت بهرام کای بدکنش/نزیبد همی بر تو جز سرزنش- 

تو پیمان یزدان نداری نگاه/همی ناسزا خوانی این پیشگاه- 

نهی داغ بر چشم شاه جهان/سخن زین نشان کی بود درنهان- 

همه دوستان بر تو بر دشمنند/به گفتار با تو به دل بامنند- 

بدین کار خاقان مرا یاورست/همان کاندر ایران وچین لشکرست- 

بزرگی من از پارس آرم بری/نمانم کزین پس بود نام کی- 

برافرازم اندر جهان داد را/کنم تازه آیین میلاد را- 

من از تخمهی نامور آرشم/چو جنگ آورم آتش سرکشم- 

نبیره جهانجوی گرگین منم/هم آن آتش تیز برزین منم- 

به ایران بران رای بد ساوهشاه/که نه تخت ماند نه مهر وکلاه- 

کند با زمین راست آتشکده/نه نوروز ماند نه جشن سده- 

همه بنده بودند ایرانیان/برین بوم تا من ببستم میان- 

تو خودکامه را گر ندانی شمار/بروچارصد بار بشمر هزار-

..............................

پ ن:

*  اردوان، پدر زن بابک:

 پس آگاهی آمد سوی اردوان/ز فرهنگ وز دانش آن جوان -


 اردوان، شاه ناحیه ری: 

پسر بود شاه اردوان را چهار/ازان هر یکی چون یکی شهریار -

گمانی نبردم که از اردشیر/یکی نامجوی آید و شهر گیر - 


اردوان، کشته در نبرد با اردشیر:

 گرفتار شد در میان اردوان/بداد از پی تاج شیرین روان - 

به دست یکی مرد خراد نام/چو بگرفت بردش گرفته لگام - 


بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد