برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
شاهنامه و "ناز پرورده های" دربارِ شاهان - بخش ششم - ساسان دارا، ساسان سوم
***
ولایتِ عهدهای دربار، اصولاً نه نیاز و نه انگیزه ی حصولِ حاصل و رسیدن به محصول و جایگاه، پایگاه و تخت را دارند. بسترِ دربار آنقدر گرم و نرم ست که دربار زاده ها، حاضر به ترک این رخوت و خلسه ی نشئه آور، نیستند. تنها دغدغه ای که می توانند داشته باشند، حفظ موقعیت ِ موروثی شان ست. آن هم اگر پای رقیبی که همانا برادر تنی یا بیشتر ناتنی، در کار باشد. اگر که دُردانه ی دربار هم بوده باشند که همه چیز برای عزیزانِ بلا جهتِ دربار، بر وفق مراد ست. و عزیز، سوار بر خرِ مرادِ زین کرده و حاضر به یراق.
***
ساسان دارا، ساسان سوم-
چو دارا به رزم اندرون کشته شد/همه دوده را روز برگشته شد-
پسر بد مر او را یکی شادکام/خردمند و جنگی و ساسان به نام-
پدر را بران گونه چون کشته دید/سر بخت ایرانیان گشته دید-
ازان لشکر روم بگریخت اوی/به دام بلا در نیاویخت اوی-