برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

خواب دیدن در شاهنامه ( ۱۹ ) - خواب دیدن پیران ویسه.

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***

خواب دیدن در شاهنامه ( ۱۹ ) - خواب دیدن پیران ویسه.

***

نقش توجیه گر و راهگشای خواب دیدن در روند رخدادها در شاهنامه
نگر خواب را بیهده نشمری / یکی بهره دانی ز پیغمبری -

*** 

حکیم بزرگوار طوس، برای مقدمه چینی و بستر سازی برای روند پدیده ها و رخداد های آتی داستان ها و (سوژه هایش)، از خواب و الهام گرفتن از نهاد ِ نهان یا (رویای صادق) شخصیت یا (پرسوناژ) هایش با نبوغی سرشار وام می ستاند.

***

به خواب دیدن پیران ویسه، زاده شدن کیخسرو را:

شبی قیرگون ماه پنهان شده / به خواب اندرون مرغ و دام و دده -

چنان دید سالار پیران به خواب/که شمعی برافروختی ز آفتاب-

سیاوش بر شمع تیغی به دست/به آواز گفتی نشاید نشست-
کزین خواب نوشین سر آزاد کن/ز فرجام گیتی یکی یاد کن-
که روز نوآیین و جشنی نوست/شب سور آزاده کیخسروست-

سپهبد بلرزید در خواب خوش/بجنبید گلهشر*۱ خورشید فش-

بدو گفت پیران که برخیز و رو/خرامنده پیش فرنگیس*۲ شو-
سیاووش را دیدم اکنون به خواب/درخشان‌تر از بر سپهر آفتاب-
که گفتی مرا چند خسپی مپای/به جشن جهانجوی کیخسرو آی-
همی رفت گلشهر تا پیش ماه/جدا گشته بود از بر ماه شاه-


و بدین سان بستر و محمل برچیده شدن طومار تخت و تاج افراسیاب به دست کیخسرو ایجاد می شود:
همی رفت گلشهر تا پیش ماه / جدا گشته بود از بر ماه شاه -
بدید و به شادی سبک بازگشت / همانگاه گیتی پرآواز گشت -
بیامد به شادی به پیران بگفت / که اینت به آیین خور و ماه جفت -
یکی اندر آی و شگفتی ببین / بزرگی و رای جهان آفرین -
تو گویی نشاید مگر تاج را / و گر جوشن و ترگ و تاراج را -
سپهبد بیامد بر شهریار / بسی آفرین کرد و بردش نثار -
بران برز و بالا و آن شاخ و یال/ تو گویی برو برگذشتست سال -
ز بهر سیاوش دو دیده پر آب / همی کرد نفرین بر افراسیاب -
چنین گفت با نامدار انجمن / که گر بگسلد زین سخن جان من -
نمانم که یازد بدین شاه چنگ / مرا گر سپارد به چنگ نهنگ -
...............................
پ ن:
*۱  گلشهر، همسر پیران ویسه
*۲  فرنگیس، دخت افراسیاب، همسر سیاوش، مادر کیخسرو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد