برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
مرگ شاپور اورمزد نرسی، یا شاپور ذوالاکتاف:
چو شد سالیان پنج بر چار ماه / بشد شاه روزی به نخچیرگاه -
جهان شد پر از یوز و باران و سگ / چه پرنده و چند تازان به تگ -
ستاره زدند از پی خوابگاه / چو چیزی بخورد و بیاسود شاه -
سه جام می خسروانی بخورد / پر اندیشه شد سر سوی خواب کرد -
پراگنده گشتند لشکر همه / چو در خواب شد شهریار رمه -
بخفت او و از دشت برخاست باد / که کس باد ازان سان ندارد به یاد -
فرو برده چوب ستاره بکند / بزد بر سر شهریار بلند -
جهانجوی شاپور جنگی بمرد / کلاه کیی دیگری را سپرد -
میاز و مناز و متاز و مرنج / چه تازی به کین و چه نازی به گنج -
که بهر تو اینست زین تیره گوی / هنر جوی و راز جهان را مجوی -
که گر بازیابی به پیچی بدرد / پژوهش مکن گرد رازش مگرد -
چنین است کردار این چرخ تیر / چه با مرد برنا چه با مرد پیر -
بهادر امیرعضدی