برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
« آداب میگساری »، در شاهنامه فردوسی - بنام نوشیدن می در شاهنامه - 3
***
بنام نوشیدن می در شاهنامه
***
باده گساری در شکار گاه اختصاصی افراسیاب
***
افراسیاب با سپاهی گران برای گوشمالی رستم، شتابان و رسیده به نزدیک شکارگاه، و رستم بی باک و بی دغدغه:
به کف بر نهاد آن درخشنده جام / نخستین زکاووس کی برد نام -
که شاه زمانه مرا یاد باد / همیشه بر و بومش آباد باد -
از آن پس تهمتن زمین دادبوس / چنین گفت کاین باده بر یاد طوس -
سران جهاندار برخاستند / ابا پهلوان خواهش آراستند -
که ما را بدین جام می جای نیست / به می با تو ابلیس را پای نیست -
می بابلی سرخ در جام زرد / تهمتن به روی زواره بخورد -
زواره چو بلبل به کف برنهاد / هم از شاه کاووس کی کرد یاد -
بخورد و ببوسید روی زمین / تهمتن برو بر گرفت آفرین -
که جام برادر برادر خورد / هژبر آنک او جام می بشکرد -
چنین گفت پس گیو با پهلوان / که ای نازش شهریار و گوان -
شوم ره بگیرم به افراسیاب / نمانم که آید بدین روی آب -
............................................................................
پ ن:
بلبل*: کوزه، سبو:
زواره چو بلبل به کف برنهاد/هم از شاه کاووس کی کرد یاد-
بلبلی، لبالب، لبریز، آکنده:
تو ای میگسار از می بابلی / بپیمای تا سر یکی « بلبلی » -
بهادر امیرعضدی