و.ک(187)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فرد سی
***چرب گفتار ِ پیران ویسه، همچون سراب
***
گودرز، چرب گفتار ِ پیران ویسه را همتای سراب ارزیابی می کند
***
چو رویین پیران به درگه رسید / سوی پهلوان سپه کس دوید -
فرستاده را خواند پس پهلوان / دمان از پس پرده آمد جوان -
بیامد چو گودرز را دید دست / به کَش کرد و سر پیش بنهاد پست -
سپهدار بر جست و او را چو دود / به آغوش تنگ اندر آورد زود -
ز پیران بپرسید وز لشکرش / ز گردان وز شاه وز کشورش -
خردمند رویین پس آن نامه پیش / بیاورد و بگزارد پیغام خویش -
دبیر آمد و نامه برخواند زود / به گودرز گفت آنچ در نامه بود -
چو نامه به گودرز برخواندند / همه نامداران فرو ماندند -
ز بس چرب گفتار و ز پند خوب / نمودن بدو راه و پیوند خوب -
خردمند پیران که در نامه یاد / چه آورد وز پند نیکو چه داد -
گودرز، به شعاری بودن و بی پشتوانه بودن ِ گفتار پیران ویسه اشاره دارد و گفتار او را به زیبایی هر چه تمام تر، به فریبنده بودن و بی محتوا بودن "سراب" تشبیه میکند:
دلت با زبان هیچ همسایه نیست / روان ترا از خرد مایه نیست -
به هر جای چربی به کار آوری / چنین تو سخن پرنگار آوری -
کسی را که از بن نباشد خرد / گمان بر تو بر مهربانی برد -
"چو شوره زمینی که از دور، آب / نماید، چو تابد برو آفتاب" -
ولیکن نه گاه فریب ست و بند / که هنگام گرز ست و تیغ و کمند -
مرا با تو جز کین و پیکار نیست / گه پاسخ و روز گفتار نیست -
بهادر امیرعضدی