و.ک(183)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***نطق ِ رستم پیش از شروع جنگ هماون
***
نطق ِ برانگیزاننده ی رستم پیش از شروع نبرد در برهه ایی از جنگ هماون:
وزین روی رستم یلان را بخواند/ سخنهای بایسته چندی براند-
چو طوس و چو گودرز و رهام و گیو/ فریبرز و گستهم و خراد نیو-
چو گرگین کارآزموده سوار / چو بیژن فروزنده ی کارزار -
تهمتن چنین گفت با بخردان / هشیوار و بیدار دل موبدان -
کسی را که یزدان کند نیکبخت / سزاوار باشد ورا تاج و تخت -
جهانگیر و پیروز باشد به جنگ / نباید که بیند ز خود زور چنگ -
ز یزدان بود زور ما خود که ایم / بدین تیره خاک اندرون بر چه ایم -
بباید کشیدن گمان از بدی / ره ایزدی باید و بخردی -
که گیتی نماند همی بر کسی / نباید بدو شاد بودن بسی -
همی مردمی باید و راستی / ز کژی بود کمی و کاستی -
بهادر امیرعضدی